به نام خداوند همه مِهر مِهروَرز
سعید بن مسیب
سَعید بن مُسَیِّب بن حَزَن قَرَشی مَخْزومی در سال ۱۳ هجری قمری در مدینه متولد شد. پدر و پدر بزرگش از مهاجرینی بودند که با هم به حزن مهاجرت کردند و در بین الرضوان حضور داشتند. سعید بن مسیب داماد ابوهریره بود و خود در مدینه از یاران امام سجاد علیه السلام به شمار میرفت.
او هیچگاه با یزید بیعت نکرد و در واقعهی حره که بعد از عاشورا پیش آمد نیز از بیعت با یزید سرباز زد و آن چه او را از مرگ نجات داد شهادت عدهای از مردم مدینه بر دیوانگیاش بود. سعید بن مسیب را از حواریون امام سجاد علیه السلام مینامند.
سعید در مورد خصوصیات امام سجاد علیه السلام میگوید:« من از علی بن حسین علیهماالسلام با تقوا تر ندیدم. ایشان گاهی در شبانه روز هزار رکعت نماز به جای میآورند و لقب زین العابدین علیهالسلام، برازندهی ایشان است. » (احقاق الحق- شوشتری- جلد ۱۲).
سعید بن مسیب از علما و حدیث گویان زمان خود بود و همواره زهد را اساس زندگی خود قرار میداد. لقب سید التابعین را به او داده بودند و امام سجاد علیه السلام درباره اش میفرمایند: «سعید دانا ترین مردم به اخبار گذشتگان و فقیهترین ایشان در اظهار نظر و رای است.» (الطبقات الکبری- جلد دوم).

سعید بن مسیب در تمامی عمر خویش در حضور سلاطین و خلفا سخن حق میگفت و از ایشان نمی ترسید. او دو بار در زمان خلفای مختلف با ضربات تازیانهی بیرحمانه شکنجه شد. مرتبهی اول در زمان عبدالله بن زبیر توسط والی مدینه و بار دوم زمانی که عبدالملک مروان خلیفه بود. مروان دختر سعید را برای پسرش ولید خواستگاری کرد و چون سعید پاسخ منفی داد او را در حضور جمع با بی رحمیِ تمام تازیانه زدند.
سعید بن مسیب به نقل از خودش ۴۰ مرتبه فریضهی حج را به جا آورده بود و ۵۰ سال نماز جماعتش ترک نشد. نقل کردهاند که او مسلط به علم تعبیر خواب نیز بوده است. در سالهای آخر عمرش به خاطر دشمنی علنی خلفا با او مردم نیز از ترس خشم حاکمان، با او به سردی برخورد میکردند و از او روی بر میگرداندند. هنگامی که سعید بن مسیب را به زندان بردند، دخترش غذای بسیار تهیه کرد و برایش فرستاد. سعید ابو امیه اسلم را که از همپیمانان بنی مخزوم و مردی مورد اعتماد بود خواست و گفت: به دخترم بگو، دیگر چنین مکن؛ هدف هشام بن اسماعیل و عبدالملک همین است که تهیدست شویم و نیازمند آنان گردیم؛ نمیدانم تا کی در زندان خواهم بود؛ بنابراین، همان مقدار غذا که خانه میخورم، برایم بفرست.
سعید حتی از گرفتن سهم خود از بیت المال هم خودداری میکرد. تا مدیون ستمگران زمان خود نباشد. سی و پنج هزار درهم یا دینار سهمِ او در بیت المال موجود بود و هر چه اصرار میکردند، آن را نمیپذیرفت. او با سرمایهای که داشت تجارت میکرد و در برابر زمامداران سربلند و استوار بود.
او سرانجام در سال ۹۴ هجری قمری در زمان حکومت ولید در سن ۷۵ سالگی از دنیا رفت.

|