به نام خداوند همه مِهر مِهروَرز
درس دهم: امیرالمؤمنین، یگانه مفسر قرآن بعد از پیغمبر صلیاللهعلیهوآله
مَعاشِرَ النَّاسِ، اِنَّهُ جَنْبُاللّه الَّذى ذَكَرَ فى كِتابِهِ العَزیزِ، فَقالَ تعالی (مُخْبِراً عَمَّنْ یخالِفُهُ): (اَنْ تَقُولَ نَفْسٌ یاحَسْرَتا عَلى ما فَرَّطْتُ فى جَنْبِ اللّه). مَعاشِرَ النّاسِ، تَدَبَّرُوا الْقُرْآنَ وَ افْهَمُوا آیاتِهِ وَ انْظُرُوا اِلى مُحْكَماتِهِ وَ لاتَتَّبِعوا مُتَشابِهَهُ، فَوَاللّه لَنْیبَینَ لَكُمْ زواجِرَهُ وَ لَنْیوضِحَ لَكُمْ تَفْسیرَهُ اِلاَّ الَّذى اَنَا آخِذٌ بِیدِهِ وَ مُصْعِدُهُ اِلىَّ وَ شائلٌ بِعَضُدِهِ (وَ رافِعُهُ بِیدَىَّ) وَ مُعْلِمُكُمْ: اَنَّ مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌ مَوْلاهُ، وَ هُوَ عَلِىُّ ابْنُ اَبىطالِبٍ اَخى وَ وَصِیى، وَ مُوالاتُهُ مِنَ اللّه عَزَّوَجَلَّ اَنْزَلَها عَلَىَّ.
مَعاشِرَ النّاسِ، اِنَّ عَلِیاً وَ الطَّیبینَ مِنْ وُلْدى (مِنْ صُلْبِهِ) هُمُ الثِّقْلُ الْاَصْغَرُ، وَ الْقُرْآنُ الثِّقْلُ الْاَكْبَرُ، فَكُلُّ واحِدٍ مِنْهُما مُنْبِئٌ عَنْ صاحِبِهِ وَ مُوافِقٌ لَهُ، لَنْیفْتَرِقا حَتّى یرِدا عَلَی الْحَوْضَ. اَلا اِنَّهُمْ اُمَناءُ اللّه فى خَلْقِهِ وَ حُكّامُهُ فى اَرْضِهِ.
اَلا وَ قَدْاَدَّیتُ، اَلا وَ قَدْبَلَّغْتُ، اَلا وَ قَدْاَسْمَعْتُ، اَلا وَ قَدْاَوْضَحْتُ، اَلا وَ اِنَّ اللّه عَزَّوَجَلَّ قالَ وَ اَنَا قُلْتُ عَنِ اللّه عَزَّوَجَلَّ.
اَلا اِنَّهُ لا اَمیرَالْمُؤْمِنینَ غَیرَ اَخى هذا، اَلا لاتَحِلُّ اِمْرَةُ الْمُؤْمِنینَ بَعْدى لاَحَدٍ غَیرِهِ.
قصد ما در این مباحث آن نبوده است كه به ویژگیها و خصایل حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام بپردازیم و تا بهحال نیز چنین نكردهایم و بعد از این هم نخواهیم كرد، اما به ضرورتِ بررسی خطابهی غدیر در مواردی از طرح اینگونه مسائل ناگزیریم. پیامبر اکرم صلیاللّهعلیهوآله در خطابهی غدیر خصوصیات امامت را بهطور کلی و دربارهی امیرالمؤمنین علیهالسلام ویژگیهای امام را بهشكل جزئی و با برشمردن مصداق بیان كردهاند. این ویژگیها و خصلتها را دربارهی امام زمان علیهالسلام هم بهطور جزئی و با تعیین مصداق در یك خط فرمودهاند. آنچه پیامبر صلیاللّهعلیهوآله اینجا برشمردهاند نکتههایی است که توأمان هم خصوصیات امام و هم ویژگیهای امامت را بیان میکند.
امیرالمؤمنین علیهالسلام، جنب الله است
در ضمن این فراز از خطابه رسول خدا صلیاللّهعلیهوآله حضرت علی علیهالسلام را همان جَنْباللّه معرفی میكنند كه خداوند در قرآن فرموده است و بعد آیهای را كه مدّ نظر داشتهاند تلاوت میكنند.
اَنْ تَقُولَ نَفْسٌ یاحَسْرَتا عَلی ما فَرَّطْتُ فی جَنْبِ اللّه وَ اِنْ كُنْتُ لَمِنَ السَّاخِرینَ (1)
تا [مبادا] كسی بگوید دریغا بر من از آنچه در جَنْباللّه كوتاهی كردم و از مسخرهكنندگان بودم. آیهی قبل از این میفرماید:
وَ اتَّبِعُوا اَحْسَنَ ما اُنْزِلَ اِلَیكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ مِنْ قَبْلِ اَنْ یاْتِیكُمُ الْعَذابُ بَغْتَةً وَ اَنْتُمْ لاتَشْعُرُونَ (2)
و پیش از آنكه بهطور ناگهانی و در حالیكه از آن خبر ندارید و حدس نمیزنید شما را عذاب در رسد نیكوترین چیزی را كه از طرف پروردگارتان بهسوی شما نازل آمده است پیروی كنید.
از آن بهترین چیزی كه از جانب خدا نازل شده است پیروی كنید تا مبادا روز قیامت حسرت بخورید و دریغ ببرید كه ای وای بر من كه در جَنْباللّه تفریط كردم و كم گذاشتم، ای وای بر من كه جانب امر خدا را فرو گذاشتم و در حق خود تفریط كردم و وعدههای خداوند را استهزا كردم و به مسخره گرفتم؛ با علی علیهالسلام مخالفت نكنید تا در قیامت افسوس بخورید كه چرا با جَنْباللّه مخالفت كردم.
جَنْباللّه را ما جوار، همجواری و همسایگی خدا معنی میكنیم. یعنی کسیکه وقتی انسان به یاد او بیافتد و با او باشد به یاد خداوند است. گفته میشود كه فردی همسایه و همجوار خدا شده است؛ بهخاطر اینکه هر وقت او را میبینیم به یاد خداوند متعال میافتیم.
امیرالمؤمنین علیهالسلام مُبیّن متشابهات قرآن کریم و مُفسّر آن
پیامبر اکرم صلیاللّهعلیهوآله از اینجای خطابه تا آخر قسمت سوم دربارهی قرآن و اهلبیت علیهالسلام صحبت میکنند. اینجا است كه پیامبر صلیاللّهعلیهوآله مفصلاً راجع به قرآن و اهلبیت علیهمالسلام سخن میرانند و آنها را معرفی میكنند.
تَدَبَّرُوا الْقُرْآنَ وَ افْهَمُوا آیاتِهِ وَ انْظُرُوا اِلى مُحْكَماتِهِ وَ لاتَتَّبِعوا مُتَشابِهَهُ
در قرآن تدبّر و تدبیر کنید و آیاتش را بفهمید و به محکماتش نگاه کنید و از متشابهاتش پیروی نکنید.
گویا پیغمبر صلیاللّهعلیهوآله با بیان این مطلب و اینكه هم از قرآن اسم میبرند و هم محکم و متشابه برایش تعیین میکنند میخواهند بفرمایند كه در آیات محکم و متشابه ما باید به امامان علیهمالسلام متوسل بشویم؛ یعنی لزوم امامت را در بیان محکمات و متشابهات بیان میکنند.
فَوَاللّه لَنْیبَینَ لَكُمْ زواجِرَهُ وَ لَنْیوضِحَ لَكُمْ تَفْسیرَهُ اِلاَّ الَّذى اَنَا آخِذٌ بِیدِهِ وَ مُصْعِدُهُ اِلىَّ وَ شائلٌ بِعَضُدِهِ (وَ رافِعُهُ بِیدَىَّ).
زواجر هم بهمعنای بواطن قرآن است و هم بهمعنای نهیهای قرآن. اینجا چون صحبت از امر نشده بعید مینماید كه مراد نهیهای قرآن بوده باشد و به نظر میرسد منظور از آن بواطن باشد. پیامبر اکرم صلیاللّهعلیهوآله میفرمایند: كسی بواطن قرآن را بیان نخواهد کرد و تفسیرش را توضیح نخواهد داد مگر آنکه حالا من دستش را گرفتهام و بلند كردهام و بازویش را گرفتهام و با دستان خود او را بالا بردهام و اعلام میکنم:
مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌ مَوْلاهُ
حدیث ثقلین
سپس پیامبر صلیاللّهعلیهوآله مفصلاً بحث حدیث ثقلین را مطرح میكنند و وابستگی قرآن به اهلبیت علیهمالسلام و وابستگی اهلبیت علیهالسلام به قرآن را بیان میكنند؛ یعنی اینكه قرآن را خط امامت باید توضیح بدهد.
رسول خدا صلیاللّهعلیهوآله اینجا دو سه لقب برای امیرالمؤمنین علیهالسلام بیان میفرمایند. ایشان با این القاب میخواهند توضیح بدهند که این ویژگیها كه حضرت علی علیهالسلام واجدشان هستند مكمل امامتاند و داستان امامت را بیان میکنند.
بیان وسعت شئون سرپرستی و مولویت
میفرمایند که:
مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌ مَوْلاهُ
تفسیر قرآن را نمیفهمد و بیان نمیکند مگر آنكه من دستش را گرفتهام و اعلام میكنم هر که مولای او هستم علی ابن ابیطالب علیهالسلام مولای او است. ربطش به این است که بیان تفسیر و بواطن قرآن یکی از شئون مولویت و سرپرستی است.
مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌ مَوْلاهُ
مولا بهمعنای سرپرست است و سرپرستی شئونی دارد. پیامبر اکرم صلیاللّهعلیهوآله فرمودهاند هرکس که من مولای او هستم و منظور از این مولا شئونی است كه ایشان در وسعت رسالتشان مولویت دارند. یعنی هر شأنی كه رسالت دارد و در گسترهی رسالت هر چهقدر كه رسول خدا صلیاللّهعلیهوآله مولویت دارند و مولا هستند. مثلاً شخص من میگویم كه شئون مولویت و سرپرستیام در حد جلسهی یکشنبهها و پنجشنبهها است.
اگر گفتم هر آنکه من مولای او هستم حسن مولای او است یعنی مولویت حسن محدود به جلسههای این دو روز است. سرپرستی و مولویت وسعت و گسترههای گوناگون دارد. چون مولویت رسول خدا صلیاللّهعلیهوآله بسیار وسیع و جامع است پس مولویت امام علیهالسلام هم به همان اندازه خواهد بود.
از شئون بزرگ سرپرستی و مولویت، تفسیر قرآن و توضیح محکمات و متشابهات آن است
پیغمبر اکرم صلیاللّهعلیهوآله میفرمایند که تفسیر قرآن را کسی میداند كه دست من به دستش است و میگویند:
مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌ مَوْلاهُ
بنابراین یکی از شئون بزرگ علی ابن ابیطالب علیهالسلام سرپرستی و مولویت در تفسیر قرآن و توضیح محکمات و متشابهات آن است. امسال در مناسبتهای ماه محرم تمام همّت من این بود که بگویم هر چهقدر شخصیت حضرت رسول صلیاللّهعلیهوآله وسعت دارد از آنجا كه امام علیهالسلام الخلفیة است و جانشین پیامبر صلیاللّهعلیهوآله است وسعت شخصیتاش به همان اندازه و به همان بزرگی و گستردگی شأن رسول خدا صلیاللّهعلیهوآله است.
اینجا پیامبر اکرم صلیاللّهعلیهوآله میفرمایند که تدبر کنید، به آیات قرآن و محکماتش عمل کنید و از متشابهاتش پیروی نکنید، بواطن قرآن و تفسیرش را ایشان به شما میگوید؛ همو كه من دستش را گرفتهام و میگویم که:
مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌ مَوْلاهُ
یعنی اندازه و وسعت مولویت منِ پیامبر هر چهقدر كه هست مولویت و سرپرستی امیرالمؤمنین علی علیهالسلام همانقدر است. مولویت امام، امیرالمؤمنین علیهالسلام و جانشین پیامبر صلیاللّهعلیهوآله باید بهاندازهی مولویت خود ایشان باشد.
یکی از شئون مولویت تفسیر قرآن و علم است. ما پیشتر گفتهایم كه مولویت در سه زمینهی اخلاق، علم و قدرت ظهور و بروز دارد. حدود و وسعت و گستردگی دایرهی مولویت و خلافت که رونوشت و کپی کامل رسالت است در سه حوزهی اخلاق، علم و قدرت جلوه میكند. پس اینکه پیامبر صلیاللّهعلیهوآله میفرمایند باطن قرآن را بیان نمیکند مگر همو كه دستش را بالا گرفتهاند و میگویند:
مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌ مَوْلاهُ
یعنی ایشان حدود مولویت امیرالمؤمنین علیهالسلام را مشخص میكنند. از حوزههای مولویت حضرت علی علیهالسلام تفسیر قرآن و تبیین بواطن آن است.
وَ هُوَ عَلِىُّ ابْنُ اَبىطالِبٍ اَخى وَ وَصِیى
ایشان علی ابن ابیطالب علیهالسلام هستند که نسبت به پیامبر صلیاللّهعلیهوآله دو ویژگی دارند؛ یکی اخوت است و دیگری وصایت. قبلتر گفته بودیم پنج مفهوم هستند که ابعاد مختلف مولویت و جانشینی را بیان میکنند؛ وراثت و وارث، وصایت و وصی، امامت و امام، خلافت و خلیفه، ولی و ولایت. این واژهها را پیغمبر اكرم صلیاللّهعلیهوآله برای تبیین حوزههای جانشینی خودشان بیان كردهاند و اینجا به این مسأله تأکید میكنند. پیامبر صلیاللّهعلیهوآله میفرمایند اینکه من میگویم:
مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌ مَوْلاهُ
مُراد مولویت امام نسبتبه مردم بعد از پیغمبر است.
وَ مُوالاتُهُ مِنَ اللّه عَزَّوَجَلَّ اَنْزَلَها عَلَی
خیلی جالب است که رسول خدا صلیاللّهعلیهوآله میفرمایند موالات و سرپرستی امام علیهالسلام از جانب خداوند است.
مَعاشِرَ النّاسِ، اِنَّ عَلِیاً وَ الطَّیبینَ مِنْ وُلْدى (مِنْ صُلْبِهِ) هُمُ الثِّقْلُ الْاَصْغَرُ، وَ الْقُرْآنُ الثِّقْلُ الْاَكْبَرُ
پیامبر صلیاللّهعلیهوآله عبارت ثقل را هم برای قرآن و هم برای اهلبیت علیهمالسلام عنوان میكنند. (3) ثقل یعنی یادگاری سنگین و گرانبها. مثلاً من اگر دو قلم و خودکارِ بیك از خودم یادگار بگذارم اینها ثقل نیستند. ثقل شیئی گرانبها و ارزشمند است. پیامبر اكرم صلیاللّهعلیهوآله میفرمایند علی علیهالسلام و پاكان از نسل فرزندان من ثقل اصغر هستند.
الطَّیبینَ مِنْ وُلْدى (مِنْ صُلْبِهِ)
یعنی نه اینكه همهی فرزندان من ثقل اصغر باشند؛ ثقل اصغر پاكان از فرزندان من و علی علیهالسلام هستند.
الطَّیبینَ مِنْ وُلْدى
یعنی کسانیکه به مقام عصمت رسیدهاند و همانها که دارای مقام عصمتاند، ثقل اصغر هستند.
وَ الْقُرْآنُ الثِّقْلُ الْاَكْبَرُ، فَكُلُّ واحِدٍ مِنْهُما مُنْبِئٌ عَنْ صاحِبِهِ وَ مُوافِقٌ لَهُ
بارها گفتهایم که حضرت رسول صلیاللّهعلیهوآله این دو ثقل را به سه شكل بیان کردهاند. گاهی فرمودهاند ثقلین، بدون آنکه اکبر و اصغرش را مشخص بكنند. گاهی اهلبیت علیهمالسلام را ثقل اكبر معرفی كردهاند چرا كه ایشان مغز علم قرآن هستند و دارای آن و عالم به علوم قرآناند؛ چنانكه در خطابه هم آمده است امیرالمؤمنین علیهالسلام امام مُبینی هستند كه خداوند در قرآن فرموده است:
وَ كُلَّ شَىْءٍ اَحْصَیناهُ فى اِمامٍ مُبینٍ
و گاهی هم گفتهاند ثقل اصغر اهلبیت علیهمالسلام هستند و ثقل اکبر قرآن است، به این سیاست كه آن ثقل اکبر بماند و مردم بهخاطر دشمنی با ثقل اصغر آن را تحریف نکنند.
کتاب تکوین و کتاب تدوین بر هم منطبق هستند
فَكُلُّ واحِدٍ مِنْهُما مُنْبِئٌ عَنْ صاحِبِهِ وَ مُوافِقٌ لَهُ
هریك از این دو ثقل از همراه خودش حکایت میکند. یعنی اگر کتاب وجود امام زمان علیهالسلام را ورق بزنیم همانا در آن قرآن میخوانیم و اگر کتاب مدون قرآن را ورق بزنیم همانا از کتاب تکوین وجود امام علیهالسلام خبر میدهد. دو کتاب است؛ کتاب تدوین و کتاب تکوین و اینها بر هم منطبقاند و از هم خبر میدهند.
لَنْیفْتَرِقا حَتّى یرِدا عَلَی الْحَوْضَ
این دو ثقل هرگز از هم جدا نمیشوند تا اینكه نهایتاً در حوض كوثر بر پیامبر صلیاللّهعلیهوآله وارد میشوند. عدم جدایی ثقلَین جداییناپذیری معنوی و متافیزیکی است.(4)
رسول اكرم صلیاللّهعلیهوآله نسبت به ثقل اصغر بیشتر تأكید میكنند. مردم قرآن را راحتتر میپذیرند و با آن رقابت نمیكنند و حسادت نمیورزند، اما از آنجا كه به ثقل اصغر حسادت میكنند و رقیب میپندارندش سختتر قبولش میكنند.
اَلا اِنَّهُمْ اُمَناءُ اللّه فی خَلْقِهِ
آگاه باشید که ایشان اُمناءاللّه در میان خلق هستند و امانتدارها ایناناند. از امانتها یكی هم قرآن است؛ امامان علیهالسلام از ثقل اكبر امانتداری میكنند.
وَ حُكّامُهُ فى اَرْضِهِ
حاکمان خدا در زمین هستند. حاکمان یعنی کسانیکه الگوی همه هستند و هرچه كمالات انسانی در زمین وجود دارد ایشان میبایستی دارا باشند.
لقب امیرالمؤمنین فقط مخصوص حضرت علی علیهالسلام
بعد حضرت رسول صلیاللّهعلیهوآله فرمودهاند:
اَلا وَ قَدْاَدَّیتُ، اَلا وَ قَدْبَلَّغْتُ، اَلا وَ قَدْاَسْمَعْتُ، اَلا وَ قَدْاَوْضَحْتُ، اَلا وَ اِنَّ اللّه عَزَّوَجَلَّ قالَ وَ اَنَا قُلْتُ عَنِ اللّه عَزَّوَجَلَّ، اَلا اِنَّهُ لا اَمیرَالْمُؤْمِنینَ غَیرَ اَخى هذا، اَلا لاتَحِلُّ اِمْرَةُ الْمُؤْمِنینَ بَعْدى لِاَحَدٍ غَیرِهِ
این نشان که اینجا پیامبر صلیاللّهعلیهوآله به امیرالمؤمنین علی علیهالسلام میدهند، نشانی استثنایی است. نشانی است كه منحصر است به حضرت علی علیهالسلام و بهجز ایشان برای هیچکس نبوده و نیست. (5) چرا؟ چون وقتی گفته میشود امیرالمؤمنین نمیگویند: امیرِ كدام مؤمنین؛ امیرمؤمنین قبلی یا مؤمنین بعدی؟
یکی از این مؤمنین، حضرت ابراهیم خلیلاللّه است که علی علیهالسلام امیر اوست
پیامبر صلیاللّهعلیهوآله بهصورت مطلق میفرمایند: امیرالمؤمنین! یعنی ایشان، علی علیهالسلام، امیر و فرماندهی تمام باتقوایان و مؤمنان است. از این مؤمنین یكی حضرت ابراهیم خلیلاللّه و یكی هم اسماعیل ذبیحاللّه است. از مؤمنین حسنین علیهاالسلام هستند. علی علیهالسلام امیر تمام آنها است.
اینجا ضمن اینكه پیغمبر صلیاللّهعلیهوآله دربارهی امام سخن میرانند، امامت را نیز معرفی میكنند؛ به اینصورت که امام کسی است که دارای ملاکهای امامت است و از ملاکهای کامل امامت این است که اولین امام که حضرت امیرالمؤمنین علی ابن ابیطالب علیهالسلام هستند فرمانفرمای همهی مؤمنیناند. المؤمنین تمام مؤمنان را دربرمیگیرد و شامل ابراهیم خلیل میشود تا دیگران و طبعاً غیر از پیامبر اسلام صلیاللّهعلیهوآله كه مُستثنا شدنِ ایشان مشخص است. حضرت ابراهیم علیهالسلام را میگوییم چراكه اشاره به آیهای است كه خداوند در قرآن میفرماید:
وَ اِنَّ مِنْ شِیعَتِهِ لَاِبْراهِیمَ (6)
برای همین است که گفته میشود مِلاک حق و باطل امیرالمؤمنین علیهالسلام هستند. اینكه حضرت علی علیهالسلام قَسِیمُ الْجَنَّةِ وَ النَّار
یعنی در تقسیم بهشت و جهنم ملاک ایشاناند.(7)
وَالْحَمْدُ للَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ
منابع
1) سورهی زمر، آیهی 56
2) سورهی زمر، آیهی 55
3) حدیث ثقلین با تعابیری مختلفی در کتب حدیثی به کار رفته است: بحار الأنوار (ط - بیروت) ؛ ج23 ؛ ص104 ؛باب 7 فضائل أهل البیت علیهالسلام و النص علیهم جملة من خبر الثقلین و السفینة و باب حطة و غیرها؛ َ قَالَ رَسُولُ اللّه ص إِنِّی قَدْ تَرَكْتُ فِیكُمُ الثَّقَلَینِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِی وَ أَحَدُهُمَا أَكْبَرُ مِنَ الْآخَرِ كِتَابُ اللّه حَبْلٌ مَمْدُودٌ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ وَ عِتْرَتِی أَهْلُ بَیتِی أَلَا وَ إِنَّهُمَا لَنْ یفْتَرِقَا حَتَّى یرِدَا عَلَی الْحَوْضَ.- َ قَالَ رَسُولُ اللّه ص إِنِّی تَارِكٌ فِیكُمُ الثَّقَلَینِ خَلِیفَتَینِ كِتَابَ اللّه حَبْلٌ مَمْدُودٌ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیتِی وَ إِنَّهُمَا لَنْ یفْتَرِقَا حَتَّى یرِدَا عَلَی الْحَوْضَ.- َ إِنِّی تَارِكٌ فِیكُمُ الثَّقَلَینِ أَوَّلُهُمَا كِتَابُ اللّه فِیهِ النُّورُ فَخُذُوا بِكِتَابِ اللّه وَ اسْتَمْسِكُوا بِهِ فَحَثَّ عَلَى كِتَابِ اللّه تَعَالَى وَ رَغَّبَ فِیهِ ثُمَّ قَالَ وَ أَهْلُ بَیتِی أُذَكِّرُكُمُ اللّه فِی أَهْلِ بَیتِی أُذَكِّرُكُمُ اللّه فِی أَهْلِ بَیتِی أُذَكِّرُكُمُ اللّه فِی أَهْلِ بَیتِی الْخَبَرَ. - قَالَ إِنَّ رَسُولَ اللّه ص قَالَ: إِنِّی أَوْشَكَ أَنْ أُدْعَى فَأُجِیبَ وَ إِنِّی تَارِكٌ فِیكُمُ الثَّقَلَینِ كِتَابَ اللّه حَبْلٌ مَمْدُودٌ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیتِی وَ إِنَّ اللَّطِیفَ الْخَبِیرَ أَخْبَرَنِی أَنَّهُمَا لَنْ یفْتَرِقَا حَتَّى یرِدَا عَلَی الْحَوْضَ فَانْظُرُوا مَا ذَا تَخْلُفُونِّی فِیهِم
4) برخی از دلالت های حدیث ثقلین بر امامت اهل بیت علیهم السلام: 1- وجوب پیروی از ایشان 2- پیروی از ایشان همچون پیروی از قران 3- جدا نشدن قران و عترت از یکدیگر.... برای موارد بیشتر مراجعه کنید به کتاب شریف عبقات الانوار تالیف میر حامد حسین هندی
5) الكافی (ط - الإسلامیة) ؛ ج1 ؛ ص411
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللّه علیهالسلام قَالَ: سَأَلَهُ رَجُلٌ عَنِ الْقَائِمِ یسَلَّمُ عَلَیهِ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنِینَ قَالَ لَا ذَاكَ اسْمٌ سَمَّى اللّه بِهِ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ علیهالسلام لَمْ یسَمَّ بِهِ أَحَدٌ قَبْلَهُ وَ لَا یتَسَمَّى بِهِ بَعْدَهُ إِلَّا كَافِرٌ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ كَیفَ یسَلَّمُ عَلَیهِ قَالَ یقُولُونَ «1» السَّلَامُ عَلَیكَ یا بَقِیةَ اللّه ثُمَّ قَرَأَ بَقِیتُ اللّه خَیرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ
الْحُسَینُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عُمَرَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ علیهالسلام لِمَ سُمِّی أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ علیهالسلام قَالَ لِأَنَّهُ یمِیرُهُمْ الْعِلْمَ أَ مَا سَمِعْتَ فِی كِتَابِ اللّه- وَ نَمِیرُ أَهْلَنا
6) سورهی صافات، آیهی 83 - البرهان فی تفسیر القرآن ؛ ج4 ؛ 600 شرف الدین النجفی، قال: روی عن مولانا الصادق (علیه السلام) أنه قال: «قوله عز و جل: وَ إِنَ مِنْ شِیعَتِهِ لَإِبْراهِیمَ أی إن إبراهیم (علیه السلام) من شیعة النبی (صلى اللّه علیه و آله)، فهو من شیعة علی (علیه السلام)، و كل من كان من شیعة علی فهو من شیعة النبی (صلى اللّه علیهما و على ذریتهما الطیبین)». - بحار الأنوار (ط - بیروت) ؛ ج36 ؛ ص151؛
7) علل الشرائع ؛ ج1 ؛ ص161 ؛ 130 باب العلة التی من أجلها صار علی بن أبی طالب قسیم اللّه بین الجنة و النار

|