به نام خداوند همه مِهر مِهروَرز
در ضمن مجلس چهاردهم مبحث جامع فدک
اشکال نسبت دادن خطبهی فدک به ابوالعیناء
آقای تبریزی انصاری در ادامهی بیان مصادر خطبهی فدک ادامه میدهند:
فقول بعض العامة العمیاء بان هذه الخطبة مصنوعة، و انها من کلام ابیالعیناء
پس برخی عامهی کور دل که میگویند: این خطبه ساخته شده و از سخنان ابیالعیناء است
حیث ذکروا ان اباالعیناء ادعی هذا الکلام لنفسه _کما ذکره ابوالفضل المذکور_
گفتهاند که ابیالعیناء سنی مدعی شده است که این خطبه را خودش گفته است _همانطور که ابیالفضل احمد بن ابیطاهر در کتاب بلاغات نساء گفته است_
نظیر ما ذکروا ان خطب نهجالبلاغة، او الخطبة الشقشقیة وحدها من کلام الرضی و مصنوعاته
همانطور که برخی خطبههای نهجالبلاغه یا خطبهی شقشقیه را به سید رضی نسبت داده و آن را ساختگی میدادند.
مع ما تحقق من وجود تلک الخطب و الکلمات قبل ولادة الرضی باعوام کثیرة کما حققها فی شرح نهجالبلاغة[1]
با اینکه محقق شد که این خطبه و کلمات آن سالها زیادی قبل از ولادت سیّد رضی بوده است همانطور که در شرح نهجالبلاغه _ابنابیالحدید_ این تحقیق انجام شده است
و ما تلک النسبة فی المقامین الا لاخفاء مثالب الخلفاء
و این نسبتها _منظور نبست دروغ برای خطبهی فدک و نهجالبلاغه_ نیست مگر به این دلیل که بَدیهای خلفا را پنهان کنند
حتی لا یتحقق شکایة اهلالبیت علیهمالسلام منهم بین العامة فیوجب ذلک قدحهم
تا کاری کنند که شکایت اهلبیت علیهمالسلام از خلفا در بین اهلتسنن شایع نشود که موجب قدح _متضاد مدح_ آنان شود
ابوالعیناء کیست؟
و ابوالعیناء المذکور هو ابوعبدالله محمد بن قاسم بن خلاد الضریر المعروف بابی العیناء مولی ابیجعفر المنصور
و ابوالعیناء مورد اشاره، آزاد شدهی ابیجعفر منصور خلیفهی عباسی بوده است که اسم کاملش ابوعبدالله محمد پسر قاسم پسر خلاد الضریر میباشد
اصله من الیمامة و ولد بالاهواز سنة احدي و تسعین و مائة و نشا بالبصرة، و کان من احفظ الناس، و افصحهم لسانا، و اسرعهم جوابا، کف بصره حین بلغ اربعین سنة، مات سنة ثلاث و ثلاثین و مائتین
اصالت او مال یمامه بوده است و در اهواز به سال صدو نود ویک متولّد شده است و در بصر رشد کرده و جزو مردمان خوش حافظه بوده و دارای زبانی فصیح و حاضر جواب بود. چشمانش را در سن چهل سالگی از دست داد و در سال دویستوسیوسه هم مرده است
کان صاحب النوادر[2] و الشعر و الادب، و سمع من ابیعبیدة و الاصمعی و غیرهما
صاحب جملات استثنایی و شعر و ادب و شاگر ابیعبیده و اصمعی و غیر آنها بوده است
و لقب بابی العیناء لانه قال لابیزید الانصاري: کیف تصغر[3]عینا؟ فقال: عُیینا یا ابا العیناء
و علّت لقب ابیالعیناء این بود که او به ابیزید انصاری گفت: مصغّر "عینا" چه میشود؟ پس جواب داد: "عُیینا" ای ابا العیناء!
در انتساب خطبهی شریف به حضرت زهرا عَلَيْهِاالسَّلَامُ تردیدی نیست
آقای انصاری میفرماید:
و بالجملة لا شبهة فی صدور اصل الخطبة منها عَلَيْهِاالسَّلَامُ، لکن الروایات مختلفة من حیث تبدیل بعض الفقرات، و تغییر بعض الکلمات مع زیادة او نقیصة
خلاصه شبههای نیست در اینکه اصل خطبه از حضرت زهرا عَلَيْهِاالسَّلَامُ صادر شده است اما روایات مختلف است از جهت تغییر برخی از فقرات خطبه و زیاد و کم شدن بعضی از کلمات
حتی فی اواخر بعض روایات احمد بن ابیطاهر انه قال عَنْ عَطِيَّةَ الْعَوْفِيِّ أَنَّهُ سَمِعَ أَبَا بَكْرٍ يَوْمَئِذٍ يَقُولُ لِفَاطِمَةَ عَلَيْهَاالسَّلَامُ[4]
حتا در برخی از روایات احمدبنابیطاهر گفته شده که عطیهی اوفی گفت: شنیدیم از ابوبکر که در روز فدک به حضرت فاطمه عَلَيْهِاالسَّلَامُ گفت
يَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ! لَقَدْ كَانَ صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ وَ سَلَّمَ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيماً، وَ عَلَى الْكَافِرِينَ عَذَاباً أَلِيماً
ای دختر رسول خدا _صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ_! پدرت نسبت به مؤمنین مهربان بود و بر کافرین عذاب دردناک
وَ إِذَا عَزَوْنَاهُ كَانَ أَبَاكِ دُونَ النِّسَاءِ، وَ أَخَا ابْنِ عَمِّكِ دُونَ الرِّجَالِ
و وقتی نسبت ایشان را در نظر بگیریم، پدر شماست و نه زنهای دیگر و برادرش _علی عَلَيْهِالسَّلَامُ_ پسر عمو شماست نه مردهای دیگر
آثَرَهُ عَلَى كُلِّ حَمِيمٍ، وَ سَاعَدَهُ عَلَى الْأَمْرِ الْعَظِيمِ، لَا يُحِبُّكُمْ إِلَّا الْعَظِيمُ السَّعَادَةِ، وَ لَا يُبْغِضُكُمْ إِلا الرَّدِيُّ الْوِلَادَةِ
پیغمبر صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ به او ایثار کرده بر تمام دوستانش _منظور اهدای فدک است_ و او را مساعدت کرده است بر أمر بزرگ، شما را دوست ندارد مگر کسی که عظیم سعادت است و دشمن نمیدارد مگر کسانی که ولادتشان پست بوده است
وَ أَنْتُمْ عِتْرَةُ اللَّهِ الطَّيِّبُونَ، وَ خِيَرَةُ اللَّهِ الْمُنْتَجَبُونَ، عَلَى الْآخِرَةِ أَدَلْتَنَا، وَ بَابُ الْجَنَّةِ لِسَالِكِنَا
و شما عترت پاک هست و منتخبین خداوند که ما را به آخرت راهنمایی میکنید و ما تا در بهشت میبرید
وَ أَمَّا مَنْعُكِ مَا سَأَلْتِ فَلَا ذَلِكِ لِي، وَ أَمَّا فَدَكُ وَ مَا جَعَلَ أَبُوكِ لَكِ، فَإِنْ مَنَعْتُكِ فَأَنَا ظَالِمٌ
و اما این منعی که سوال میکنید، من اینکار را نکردهام و اما فدک آنچه که پدرتان برای شما قرار داده است، اگر من مانع آن شدهام، پس من ظالم هستم
وَ أَمَّا الْمِيرَاثُ فَقَدْ تَعْلَمِينَ أَنَّهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ [وَ آلِهِ] قَالَ: لَا نُورَثُ مَا أَبْقَيْنَاهُ صَدَقَةٌ
و اما اینکه میفرمایید: آن میراث شماست، پس می دانید که پدرتان فرموده است: ما ارث باقی نمیگذاریم و آنکه باقی میگذاریم، صدقه است
قَالَتْ: إِنَّ اللَّهَ يَقُولُ عَنْ نَبِيٍّ مِنْ أَنْبِيَائِهِ: {يَرِثُنِي وَ يَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ} وَ قَالَ: {وَ وَرِثَ سُلَيْمانُ داوُدَ}
حضرت زهرا عَلَيْهِاالسَّلَامُ فرمودند: خداوند متعال در مورد نبیای از انبیاء خودش فرموده است: {خدایا! به من فرزندی بده که از من و از آل یعقوب ارث ببرد} و قرآن میفرماید: {سلیمان از داوود ارث میبرد}
فَهَذَانِ نَبِيَّانِ، وَ قَدْ عَلِمْتَ أَنَّ النُّبُوَّةَ لَا تُورَثُ وَ إِنَّمَا يُورَثُ مَا دُونَهَا، فَمَا لِي أُمْنَعُ إِرْثَ أَبِي؟!
پس این دو پیغمبر هستند و به تحقیق، نُبوّت قابل ارث نیست[5]و غیر از نُبوّت به ارث برده میشود، پس چرا من را از ارث پدرم منع میکنید؟!
أَ أَنَزَلَ اللَّهُ فِي الْكِتَابِ إِلَّا فَاطِمَةَ عَلَيْهِاالسَّلَامُ بِنْتَ مُحَمَّدٍ صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ فَتَدُلَّنِي عَلَيْهِ فَأَقْنَعَ بِهِ؟
آیا در قرآن آیهای نازل شده است که فاطمه _عَلَيْهِاالسَّلَامُ_ دختر محمّد صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ استثناء شده است؟ پس من را به آن آیه راهنمایی کن تا قانع شوم
فَقَالَ: يَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ! أَنْتِ عَيْنُ الْحُجَّةِ، وَ مَنْطِقُ الرِّسَالَةِ، لَا يَدَ لِي بِجَوَابِكِ، وَ لَا أَدْفَعُكِ عَنْ صَوَابِكِ
پس ابوبکر گفت: ای دختر رسول خدا صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ! شما عین برهان و دلیل هستید، و شما زبان رسالت هستید، من برای شما جوابی ندارم و شما را از سخن درستی که میگویید، کنار نمیزنم!
وَ لَكِنْ هَذَا أَبُو الْحَسَنِ بَيْنِي وَ بَيْنَكِ هُوَ الَّذِي أَخْبَرَنِي بِمَا تَفَقَّدْتِ، وَ أَنْبَأَنِي بِمَا أَخَذْتِ وَ تَرَكْتِ.
و اما این ابوالحسن _عَلَيْهِالسَّلَامُ_ بین من و شما حاکم، ایشان کسی است که به من خبر داده به آن کاری برداشتهام و به من خبر داده است به آنچه گرفتهام و نگرفتهام! _یعنی به امیرالمؤمنین عَلَيْهِالسَّلَامُ هم دروغ بست_
قَالَتْ: فَإِنْ يَكُنْ ذَلِكَ كَذَلِكَ فَصَبْرٌ لِمُرِّ الْحَقِّ، وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ إِلَهَ الْحَقِّ انتهی.
حضرت زهرا عَلَيْهِاالسَّلَامُ فرمودند: پس اگر اینطور است، پس من صبر میکنم برای حقِّ تلخ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ إِلَهَ الْحَقِّ.
بعد آقای تبریزی انصاری ادامه میدهد:
و لا یخفی لذي عینین
و مخفی نیست بر کسی که دو چشم دارد[6]
ان ما الحقوه فی آخر الخبر ان کان له اصل و فصل فهو تعریض للعمرین
اگر این عباراتی که در اینجا از اهلتسنن نقل شده است اصلی داشته باشد که تعریضی[7] به دو تا عُمر _منظور ابوبکر و عُمر_ است
و الا فلا یوافق شیئا من الروایات، و لا یلائم ما یاتی من الفقرات و التظلمات و الشکایات
ولی اینها هیچکدام با روایات شیعه موافق نیست و اینها مناسب با آن فقرات و شکایات و دادخواهیها نیست
و سنفصل المقال فی ذلک المجال حتی یتبین جلیة الحال
و ما در آینده به صورت مفصل آنچه که صحیح است از عبارات خطبهی فدک میگوییم تا تمام مطالب روشن شود
بعد ان نوضح تلک الخطبة الغراء الساطعة عن سیدة النساء
بعد از آنکه توضیح دادیم این خطبهی زیبای روشن و فراگیر از حضرت زهرا عَلَيْهِاالسَّلَامُ
التی تحیر من العجب منها و الاعجاب بها احلام الفصحاء و البلغاء
که فصیحترین افراد، علم و حلمشان از این فصاحت به تعجب و شگفتی در میآیند
و نبنی الشرح علی روایة الاحتجاج، و نشیر احیانا الی بعض مواضع الاختلاف الواقع فی الروایات الاخر.
و بنا را بر آن میگذاریم که شرح این خطبه را از روی کتاب احتجاج[8] طبرسی[9] و اشاره میکنیم به بعضی از مواقعی که با روایات دیگر اختلافاتی وجود دارد.
وَالْحَمْدُ للَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ
[1] شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج 1، ص: 205 باب 3
[2] نوادر به جملات استثنایی و انشائات فوقالعاده گفته میشود.
[3] در ادبیات عرب، کلمات دارای مصغّر (کوچک شده) هستند. مانند حسن که مصغّر آن حسین است.
[4] بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج29، ص: 245
[5] ابوبکر مدعی بود که این آیات مربوط به شأن نُبوّت است. یعنی حضرت سلیمان عَلَيْهِالسَّلَامُ از حضرت داوود عَلَيْهِالسَّلَامُ نُبوّت را به ارث برده است که حضرت زهرا عَلَيْهِاالسَّلَامُ میفرمایند: ای ابوبکر! اینطور نیست نُبوّت قابل به ارث گذاشتن نمیباشد.
[6] این یک اصطلاح است، یعنی کسی که دو طرف را میبیند. یعنی حق و باطل را با هم میبیند.
[7] با گوشه و كنايه سخن گفتن به گونهاى كه شنونده امر را درك كند.
[8] الإحْتِجاجُ عَلی أهْلِ اللّجاج مشهور به الاحتجاج کتابی کلامی و به زبان عربی نوشته ابومنصور، احمد بن علی بن ابی طالب طبرسی از علمای قرن شش هجریقمری است. این کتاب در بیان احتجاحات (بحث و استدلال) پیامبر اکرم صَلَّىاللَّهُعَلَیهِوَآلِهِ و ائمه اطهار علیهمالسلام و برخی از پیروان آنها با مخالفان خود از فرقههای مختلف است.
[9] ابومنصور احمد بن علی بن ابی طالب طبرسی فقیه، محدث و متکلم شیعه قرن ششم هجری قمری، صاحب کتاب الاحتجاج است. وی معاصر فضل بن حسن طبرسی و استاد ابن شهر آشوب مازندرانی است.

|