به نام خداوند همه مِهر مِهروَرز
در ضمن مجلس چهاردهم جامع فدک
حضرت زهرا عَلَیهِاالسَّلَامُ در بین بانوان جهان در آن سطحی که قرار دارند، منحصر به فرد هستند! اما امیرالمؤمنین عَلَیهِالسَّلَامُ در آن سطحی که هستند، منحصر به فَرد نیستند زیرا یک نفر دوم دارند و آن حضرت زهرا عَلَیهِاالسَّلَامُ هستند و غیر از آن نیز یک نفر دیگر در عالم هست که از ایشان بالاتر است و او پیغمبر اکرم صَلَّىاللَّهُعَلَیهِوَآلِهِ میباشند. آقای وحید خراسانی در معرفی شخصیّت حضرت زهرا عَلَیهِاالسَّلَامُ یک عنوان به این شرح بیان کردهاند.
جوهر جسمانی و روحانی فاطمهی زهرا عَلَیهِاالسَّلَامُ
فارسی واژهی جوهر میشود: گوهر؛ یعنی سنگ گرانبها یا گرانبهاترین سنگ. گوهر جسمانی یعنی جسم حضرت زهرا عَلَیهِاالسَّلَامُ خیلی استثنایی است. روحانی هم یعنی اینکه از نظر روح نیز ایشان فوقالعاده هستند.
وجود مقدّس پیغمبر و امیرالمؤمنین و حضرت زهرا و حسنین صلواتاللهعلیهماجمعین در رأس هِرم هستی نشستهاند. در پلهی بعدی هِرم هستی نیز نُه وجود مقدّس قرار دارند که ائمهی از صلب امام حسین عَلَیهِالسَّلَامُ هستند.
تعریف ترکیب طولی و عرض
این چهارده معصوم علیهمالسلام مرکب از سه عنصر نور، روح و جسم هستند. این مطلب را از کلام خود پیغمبر صَلَّىاللَّهُعَلَیهِوَآلِهِ بیان میکنیم که حضرت فرمودند:
أَوَّلُ مَا خَلَقَ اللَّهُ نُورِي [1]
این سه عنصر به صورت تدریجی و بلند وکوتاه هستند. یعنی اول نور است، بعد روح و سپس جسم قرار دارد. ترکیب اینها عرضی هم نیست بلکه در طول هم قرار دارند. برای فهم بهتر ترکیب طولی به این صورت مثال میزنیم: فرض کنید که سه تا توپ در درون هم قرار دارند. غیریّت اینها طولی است یعنی هر کجای یکی از این سه توپ دست بگذاریم، روی بقیه هم دست گذاشتهایم. در ترکیب عرضی اینطور نیست یعنی مثلاً دیوار سمت غربی منزل ما غیر از دیوار سمت شرقی آن است. پس این سه ترکیب در وجود اهلبیت عصمت و طهارت علیهمالسلام، ترکیّبات طولی هستند.
تفسیر سورهی توحید توسط امام حسین عَلَیهِالسَّلَامُ
ما نیز از سه عنصر تشکیل شدهایم اما دانشمندان بشری در تقسیمبندی به دو عنصر روح و جسم میپردازند و به عنصر نور اشاره نمیکنند، زیرا که برای همهی مردم قابل فهم نیست. در روایات فراوانی داریم که خداوند متعال اولین نوری که از نور خودش آفرید. البته از نور خودش، یعنی خودش خلق کرد نه اینکه هم سنخ خودش باشد، هیچکس هم سنخ با خداوند نیست. قرآن میفرماید:
لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ [2]
امام حسین عَلَیهِالسَّلَامُ در ضمن پاسخ به مردم بصره که از تفسیر "الصَّمَد" پرسیده بودند، فرمودند: "لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ" تفسیر "لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ" و آن، تفسیر "الصَّمَدُ" و آن تفسیر "أَحَد" و آن نیز تفسیر "اللَّه" است که آن نیز ترجمه و تفسیر "هُو" است.[3] بنابراین بِرند خداشناسی
لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ
است که در روایات و آیات به نحوی دیگر هم بیان شده است[4]:
لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ [5]
وقتی از امام باقر عَلَیهِالسَّلَامُ هم میپرسند: خدای شما کیست؟ حضرت میفرمایند: خداوند "هُو" بدون "هُ" است.[6] این حرف "هُ" نقش تذکری دارد یعنی توّجه کن! حرف "واو" بدون حرکت نیز یعنی اسم حقیّقتِ غیر قابلِ تصور؛ حقیّقتی که نمیتوانیم آن را بشناسیم. حالا تفسیر این "هُو" میشود: "اللَّه"
تفسیر الله، أحد و صمد
"الله" یعنی معبود مستور از حواس که مورد وَله و شیدایی[7] باشد و ترجمهی آن میشود: "أَحَدٌ". أحد به معنای یکِ عددی نیست بلکه یعنی تَک؛ زیرا اگر یکِ عددی باشد، آنوقت دوِ عددی هم خواهد داشت اما وقتی تَک باشد، دیگر دومی ندارد.[8] حال خداوند چرا تَک است؟ به این دلیل که "الصَّمَدُ" است یعنی ظاهر و باطن ندارد. مثلاً ما مُرکّب هستیم زیرا یک لباس داریم که ظاهر ما است و یک تَن داریم که باطن ما است. ترجمهی "الصَّمَدُ" هم میشود: "لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ" یعنی نه والدی دارد و نه فرزندی؛ یعنی "لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ" است که یک جملهی سلبی و نگاتیوی است. لذا ما به همهی میگوییم: هر زمان که خواستید با هر آیینی وارد بحث و مناظره شوید، ابتدا از مسئلهی توحید شروع نمایید. اعتقاد توحید در هیچ آیینی مانند اسلام به صورت فطری دودوتا، چهارتا که تناقضی هم نداشته باشد، نیست.
بیان شد که انسان از سه عنصر نور، روح و جسم آفریده است که به صورت طولی با هم ترکیب شدهاند؛ متریال جسم، روح و متریال روح هم نور است. یعنی خداوند اول نور بعد روح و سپس جسم را آفریده است.
جوهر جسمانی و روحانی فاطمهی زهرا عَلَیهِاالسَّلَامُ
عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ سَمِعْتُ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِالسَّلَامُ يَقُولُ دَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّىاللَّهُعَلَیهِوَآلِهِ ذَاتَ يَوْمٍ عَلَى فَاطِمَةَ عَلَیهِاالسَّلَامُ [9]....
از ابنعباس نقل است که گفت: شنیدم از امیرالمؤمنین عَلَیهِالسَّلَامُ که میفرمود: در یک روزی رسول خدا صَلَّىاللَّهُعَلَیهِوَآلِهِ وارد بر منزل فاطمه عَلَیهِاالسَّلَامُ شدند
در اینجا صحبتهایی مطرح میشود و بعد جملاتی چند، حضرت رسول صَلَّىاللَّهُعَلَیهِوَآلِهِ میفرمایند:
..... فَإِذَا اسْتَقَرَّ أَوْلِيَاءُ اللَّهِ فِي الْجَنَّةِ
پس وقتی که اولیاء خدا[10] در بهشت مستقر شدند
زَارَكِ آدَمُ وَ مَنْ دُونَهُ مِنَ النَّبِيِّين....
شما را زیارت میکنند حضرت آدم عَلَیهِالسَّلَامُ و همهی پیغمبران علیهمالسلام....
اولین نوری که خداوند از نور پیغمبر صَلَّىاللَّهُعَلَیهِوَآلِهِ مشتق کرد، نورِ امیرالمؤمنین عَلَیهِالسَّلَامُ و حضرت زهرا عَلَیهِاالسَّلَامُ بوده است. لذا اینکه میفرمایند اگر علی عَلَیهِالسَّلَامُ نبود، برای فاطمه عَلَیهِاالسَّلَامُ کفوّی نبود[11] که این هم سطحی از نظر جسم، روح و نور است. در روایات آمده است که پیغمبر اکرم صَلَّىاللَّهُعَلَیهِوَآلِهِ فرمودهاند: زنان بهشتی چهار نفر هستند، حضرت فاطمه عَلَیهِاالسَّلَامُ، حضرت خدیجه عَلَیهِاالسَّلَامُ، حضرت مریم عَلَیهِاالسَّلَامُ و حضرت آسیه بنت مزاحم عَلَیهِاالسَّلَامُ همسر فرعون[12] که افضل ایشان حضرت فاطمه عَلَیهِاالسَّلَامُ هستند.[13]
وَالْحَمْدُ للَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ
[1] بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج1، ص: 97
[2] الإخلاص (112) آیه 4
ترجمه: او را هيچ همتايى نباشد.
[3] قَالَ وَهْبُ بْنُ وَهْبٍ الْقُرَشِيُّ وَ حَدَّثَنِي الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ الْبَاقِرِ عَنْ أَبِيهِ عَلَیهِالسَّلَامُ أَنَّ أَهْلَ الْبَصْرَةِ كَتَبُوا إِلَى الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عَلَیهِالسَّلَامُ يَسْأَلُونَهُ عَنِ الصَّمَد فَكَتَبَ إِلَيْهِمْ- بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ ........ هُوَ اللَّهُ الصَّمَدُ الَّذِي لَا مِنْ شَيْءٍ وَ لَا فِي شَيْءٍ وَ لَا عَلَى شَيْءٍ مُبْدِعُ الْأَشْيَاءِ وَ خَالِقُهَا وَ مُنْشِئُ الْأَشْيَاءِ بِقُدْرَتِهِ يَتَلَاشَى مَا خَلَقَ لِلْفَنَاءِ بِمَشِيَّتِهِ وَ يَبْقَى مَا خَلَقَ لِلْبَقَاءِ بِعِلْمِهِ فَذَلِكُمُ اللَّهُ الصَّمَدُ الَّذِي لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ- عالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ الْكَبِيرُ الْمُتَعالِ- وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ؛ / التوحيد (للصدوق)، ص: 90 و مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج12، ص: 67 و تفسير الصافي، ج5، ص: 392
[4] حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُبَيْدٍ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى الرِّضَا عَلَیهِالسَّلَامُ فَقَالَ لِي قُلْ لِلْعَبَّاسِيِّ يَكُفَّ عَنِ الْكَلَامِ فِي التَّوْحِيدِ وَ غَيْرِهِ وَ يُكَلِّمِ النَّاسَ بِمَا يَعْرِفُونَ وَ يَكُفَّ عَمَّا يُنْكِرُونَ وَ إِذَا سَأَلُوكَ عَنِ التَّوْحِيدِ فَقُلْ كَمَا قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ. اللَّهُ الصَّمَدُ لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ. وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ وَ إِذَا سَأَلُوكَ عَنِ الْكَيْفِيَّةِ فَقُلْ كَمَا قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَ إِذَا سَأَلُوكَ عَنِ السَّمْعِ فَقُلْ كَمَا قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ فَكَلِّمِ النَّاسَ بِمَا يَعْرِفُونَ؛ / التوحيد (للصدوق)، ص: 95حدیث 14
[5] الشوری (42) آیه 11
ترجمه: چيزى مانند او نيست.
[6] عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْبَاقِرِ عَلَیهِالسَّلَامُ فِي قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ قَالَ قُلْ أَيْ أَظْهِرْ مَا أَوْحَيْنَا إِلَيْك.....قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ فَالْهَاءُ تَثْبِيتٌ لِلثَّابِتِ وَ الْوَاوُ إِشَارَةإِلَى الْغَائِبِ عَنْ دَرْكِ الْأَبْصَارِ وَ لَمْسِ الْحَوَاسِّ وَ أَنَّهُ تَعَالَى عَنْ ذَلِكَ بَلْ هُوَ مُدْرِكُ الْأَبْصَارِ وَ مُبْدِعُ الْحَوَاسِّ؛ / التوحيد (للصدوق)، ص: 88 باب تفسير قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ إلى آخرها حدیث اول و بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج3، ص: 222
[7] در ضمن حدیثی از امیرالمؤمنین عَلَیهِالسَّلَامُ: «.......قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلَیهِالسَّلَامُ اللَّهُ مَعْنَاهُ الْمَعْبُودُ الَّذِي يَأْلَهُ فِيهِ الْخَلْقُ وَ يُؤْلَهُ إِلَيْهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْمَسْتُورُ عَنْ دَرْكِ الْأَبْصَارِ الْمَحْجُوبُ عَنِ الْأَوْهَامِ وَ الْخَطَرَاتِ.»؛ / التوحيد (للصدوق)، ص: 89
[8] قَالَ الْبَاقِرُ عَلَیهِالسَّلَامُ الْأَحَدُ الْفَرْدُ الْمُتَفَرِّدُ وَ الْأَحَدُ وَ الْوَاحِدُ بِمَعْنًى وَاحِدٍ وَ هُو الْمُتَفَرِّدُ الَّذِي لَا نَظِيرَ لَهُ وَ التَّوْحِيدُ الْإِقْرَارُ بِالْوَحْدَةِ وَ هُوَ الِانْفِرَادُ وَ الْوَاحِدُ الْمُتَبَايِنُ الَّذِي لَا يَنْبَعِثُ مِنْ شَيْءٍ وَ لَا يَتَّحِدُ بِشَيْءٍ وَ مِنْ ثَمَّ قَالُوا إِنِّ بِنَاءَ الْعَدَدِ مِنَ الْوَاحِدِ وَ لَيْسَ الْوَاحِدُ مِنَ الْعَدَدِ لِأَنَّ الْعَدَدَ لَا يَقَعُ عَلَى الْوَاحِدِ بَلْ يَقَعُ عَلَى الِاثْنَيْنِ فَمَعْنَى قَوْلِهِ اللَّهُ أَحَدٌ أَيِ الْمَعْبُودُ الَّذِي يَأْلَهُ الْخَلْقُ عَنْ إِدْرَاكِهِ وَ الْإِحَاطَةِ بِكَيْفِيَّتِهِ فَرْدٌ بِإِلَهِيَّتِهِ مُتَعَالٍ عَنْ صِفَاتِ خَلْقِهِ؛ / بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج3، ص: 222 و تفسير الصافي، ج5، ص: 391 و التوحيد (للصدوق)، ص: 90
[9] در ضمن یک حدیث طولانی که در کتاب تفسير فرات الكوفي، ص: 445 و بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج8، ص: 53 آمده است.
[10] کسانی که با خداوند قرب بدون حجاب دارند یعنی بین آنها و خدا هیچ پردهی گناهی نیست.
[11] عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنِ الْخَيْبَرِيِّ عَنْ يُونُسَ بْنِ ظَبْيَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَیهِالسَّلَامُ قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ لَوْ لَا أَنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى خَلَقَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَیهِالسَّلَامُ لِفَاطِمَةَ عَلَیهِاالسَّلَامُ مَا كَانَ لَهَا كُفْوٌ عَلَى ظَهْرِ الْأَرْضِ مِنْ آدَمَ وَ مَنْ دُونَهُ؛ / الكافي (ط - الإسلامية)، ج1، ص: 461
[12] الخصال بِسَنَدَيْنِ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: خَطَّ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّىاللَّهُعَلَیهِوَآلِهِ أَرْبَعَ خُطَطٍ فِي الْأَرْضِ وَ قَالَ أَ تَدْرُونَ مَا هَذَا قُلْنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَعْلَمُ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّىاللَّهُعَلَیهِوَآلِهِ أَفْضَلُ نِسَاءِ الْجَنَّةِ أَرْبَعٌ خَدِيجَةُ بِنْتُ خُوَيْلِدٍ وَ فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ صَلَّىاللَّهُعَلَیهِوَآلِهِ وَ مَرْيَمُ بِنْتُ عِمْرَانَ وَ آسِيَةُ بِنْتُ مُزَاحِمٍ امْرَأَةُ فِرْعَوْنَ؛ بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج8، ص: 178
[13] و أخرج ابن عساكر من طريق مقاتل عن الضحّاك، عن ابن عبّاس، عن النّبيّ صَلَّىاللَّهُعَلَیهِوَآلِهِ قال: أربع نسوة سادات عالمهنّ: مريم بنت عمران، و آسية بنت مزاحم، و خديجة بنت خويلد، و فاطمة بنت محمّد صَلَّىاللَّهُعَلَیهِوَآلِهِ، و أفضلهنّ عالما فاطمة؛ / منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج19، ص: 140

|