به نام خداوند همه مِهر مِهروَرز
در ضمن مجلس چهارم جامع فدک
مقدمه
سعی کنیم همیشه در فکر کار خیر باشیم. روایت داریم:
مَن كانَ لِلّه، كانَ اللّهُ لَه[1]
کسی که در راه خدا قدم بر دارد، خداوند هم ابزاری را به نفع او در اختیارش قرار میدهیم.
دقت داشته باشید! اگر برای دین و اهلبیت علیهمالسلام قدمی برداریم و نیّتمان این باشد که قدمی برداریم، خداوند ابزار آن را فراهم میکند.
در ادامه معرفی شخصیّت حضرت زهرا عَلَيْهِاالسَّلَامُ، آقای وحید خراسانی در کتاب حلقهی وصل رسالت و امامت، یک تیتر زدهاند و گفتهاند:
نوری که هنگام تدفین او ظاهر شد
«تعبیرات را نگاه کنید، فقط یک مطلب را میگویم و بیش از این نمیتوان گفت. وقتی امیرمؤمنان عَلَيْهِالسَّلَامُ، آمد و جنازهی فاطمهی زهرا عَلَيْهِاالسَّلَامُ را گذاشت و نماز میّت خواند، پای آن جنازه کاری شد که پای هیچ جنازهای نشده بود! آنچه مهم است این است که شما که اهل مطلب هستید، برای وظیفهی سنگینی که به عهده دارید، به دقت در این قضیه توجه کنید. جنازه را گذاشت و نماز میّت خواند. بعد از نماز، دو رکعت نماز خواند. امیرالمؤمنین عَلَيْهِالسَّلَامُ است، دو رکعت نماز، بعد از نماز میّت حضرت زهرا عَلَيْهِاالسَّلَامُ خواند. دستها را به طرف آسمان بلند کرد. "نادی". نداء غیر از گفتن است. "نادی"؛ یعنی داد زد، فریاد زد. چه ندایی کرد؟ گفت: {هَذِهِ بِنْتُ نَبِيِّكَ فَاطِمَةُ أَخْرَجْتَهَا مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ}[2] {أَخْرَجْتَهَا مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ} یعنی چه؟ او سر بسته گفت. مطلبی هم بود که جز به خدا نمیشد گفت. و در این فکر کنید که این کلمه را با خدا گفت. گفت: {هَذِهِ بِنْتُ نَبِيِّكَ فَاطِمَةُ أَخْرَجْتَهَا مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ} تا این کلمه را گفت، فَأَضَاءَتِ الْأَرْضُ مِيلًا فِي مِيلٍ،[3] زمین یک میل در یک میل نور باران شد. هیچ فکر کردید یعنی چه؟ خدا خواست به او نشان بدهد، این که گفتی: {أَخْرَجْتَهَا مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ}، آن نوری که امیرمؤمنان عَلَيْهِالسَّلَامُ فرمود که خداوند تعالی فاطمهی زهرا عَلَيْهِاالسَّلَامُ را از ظلمات به آن نور برد، نوری است که در {اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاة}[4] است.» بعد ایشان ادامه میدهند: «{إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُون}[5] برای همه است، اما برای حضرت زهرا عَلَيْهِاالسَّلَامُ إلی النور است و آن، {اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ} است.»
در روایات داریم[6] که وقتی شخصی از دنیا میرود، برای عرض تسلیت به بازماندگان بگوییم:
إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُون
امیرالمؤمنین عَلَيْهِالسَّلَامُ فرمودند:
أَخْرَجْتَهَا مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ
این کدام نور است که به سوی نور رفته است؟ همان نوری است که در {اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ} است. بعد آقای وحید میگویند: «خواستند جوابش را بدهند که تو میگویی دنیا عالم ظلمت است و او از ظلماتِ دنیا به نور بیرون رفته. چون بدن او این جاست، نوری که روحش به آنجا رفته، کاری کرده که نقطهی بدن یک میل در یک میل، در عالم ظلمات به عالم نور منقلب شده. فاطمهی زهرا عَلَيْهِاالسَّلَامُ چنین است. روح او به آن نور رفته. شعاع آن نور به گونهای است که با بدنی که در عالم ظلمت است، این معامله را میکند.»
یعنی بدن مطهر ایشان بعد از آنکه امیرالمؤمنین عَلَيْهِالسَّلَامُ فرمودند:
أَخْرَجْتَهَا مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ
یک میل در یک میل به طور کلی نور شد. آقای وحید خراسانی میگوید: «این برای کسی است که به جایی رسیده است که "الرَّبَّ يَغْضَبُ لِغَضَبِكِ وَ يَرْضَى لِرِضَاك"»[7]
یعنی خداوند متعال غضب میکند با غضب فاطمه عَلَيْهِاالسَّلَامُ و راضی میشود با رضایت فاطمه عَلَيْهِاالسَّلَامُ؛ یعنی حضرت زهرا عَلَيْهِاالسَّلَامُ در بندگی به جایی رسیده است که رضا و غضب ایشان، رضا و غضب پروردگار است.
غضب خدا بر چه کسانی است
آقای وحید خراسانی تحت عنوانی دیگر اینگونه میفرمایند: «تمام اینها مقدمه بود برای یک کلمه، و آن کلمه چیزی است که خود بخاری در همین صحیح[8] مینویسد. آن هم روایت معتبره از شخص عایشه؛ عایشه گفت: فاطمه _عَلَيْهِاالسَّلَامُ_ بر ابیبکر غضب کرد.
فَوَجَدَتْ فَاطِمَةُ عَلَى أَبِي بَكْر [9]
تصریح هم میکند که فاطمه عَلَيْهِاالسَّلَامُ بر ابوبکر غضب کرد و شش ماه بعد از رحلت پیغمبر صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ زنده ماند. و در این شش ماه با ابی بکر تکلم نکرد.[10] به علی عَلَيْهِالسَّلَامُ وصیت کرد که مرگ مرا به ابیبکر اعلام نکن و مرا شب دفن کن. همین را هم بخاری آنجا مینویسد.»
بخاری در صحیح خود گفته: غضب خدا بر ابیبکر حلول کرد
«در اینجا یک صغری و کبری و نتیجهی قیاسی است.[11] صغرای قیاس، سنّت است. آنهم چنین سنّتی است که بخاری در صحیح خود آورده و میگوید: غضب خدا بر ابی بکر حلول کرد. کبرای قیاس هم کتاب خداست. قرآن میگوید:
وَ مَنْ يَحْلِلْ عَلَيْهِ غَضَبي فَقَدْ هَوى [12]
تو سنی فقیه که شبانه روزی ده مرتبه در فاتحة الکتاب میگویی:
غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لاَ الضَّالِّينَ [13]
چارهای نداری جز اینکه یا آن سنّت را از دست بدهی.»
زیرا اگر بخواهند این {الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ} پیدا کنند، باید سنّت، یعنی روایاتی که در کتبشان دارند مبنی بر اینکه این اشخاص جزو صحابه هستند و عادلاند را کنار بگذارند. آقای وحید بسیار زیبا و دقیق استدلال کردهاند. بعد ایشان ادامه میدهند: که اگر از دست دادی، فاتحهی بخاری و مسلم و همهی کتب را خواندهای، و یا باید کتاب خدا را از دست بدهی، و دست از دامن قرآن برداری.
وَ مَنْ يَحْلِلْ عَلَيْهِ غَضَبي فَقَدْ هَوى
یا سنّت و کتاب را حفظ کنی، ولی فقهی که من به تو گفتم، فراموش کنی. آیا جز کتاب و سنّت و فقه کتاب و سنّت در این میان خبری بود؟ منفصله سه شق دارد، یا آن یا این[14] و شق سومش:
مَثَلُ الَّذينَ حُمِّلُوا التَّوْراةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوها كَمَثَلِ الْحِمارِ يَحْمِلُ أَسْفارا [15]
یعنی آقای بخاری و مسلم! شما که این روایات را دارید، مَثل شما، مَثل یهودیانی است که تورات بلد هستند، اما معنای آن را دقت ندارند، مانند خری که اسفار تورات را حمل میکند.
وَالْحَمْدُ للَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ
[1] من كان لله كان الله له و من أصلح أمر دينه أصلح الله أمر دنياه و من أصلح ما بينه و بين الله أصلح الله ما بينه و بين الناس؛ بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج79، ص: 197
[2] عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ: «..... فَلَمَّا جَنَّ اللَّيْلُ غَسَّلَهَا عَلِيٌّ وَ وَضَعَهَا عَلَى السَّرِيرِ وَ قَالَ لِلْحَسَنِ ادْعُ لِي أَبَا ذَرٍّ فَدَعَاهُ فَحَمَلَاهُ إِلَى الْمُصَلَّى فَصَلَّى عَلَيْهَا ثُمَّ صَلَّى رَكْعَتَيْنِ وَ رَفَعَ يَدَيْهِ إِلَى السَّمَاءِ فَنَادَى هَذِهِ بِنْتُ نَبِيِّكَ فَاطِمَةُ أَخْرَجْتَهَا مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ فَأَضَاءَتِ الْأَرْضُ مِيلًا فِي مِيلٍ فَلَمَّا أَرَادُوا أَنْ يَدْفِنُوهَا نُودُوا مِنْ بُقْعَةٍ مِنَ الْبَقِيعِ إِلَيَّ إِلَيَّ فَقَدْ رُفِعَ تُرْبَتُهَا مِنِّي فَنَظَرُوا فَإِذَا هِيَ بِقَبْرٍ مَحْفُورٍ فَحَمَلُوا السَّرِيرَ إِلَيْهَا فَدَفَنُوهَا فَجَلَسَ عَلِيٌّ عَلَى شَفِيرِ الْقَبْرِ فَقَالَ يَا أَرْضُ اسْتَوْدَعْتُكِ وَدِيعَتِي هَذِهِ بِنْتُ رَسُولِ اللَّهِ فَنُودِيَ مِنْهَا يَا عَلِيُّ أَنَا أَرْفَقُ بِهَا مِنْكَ فَارْجِعْ وَ لَا تَهْتَمَّ فَرَجَعَ وَ انْسَدَّ الْقَبْرُ وَ اسْتَوَى بِالْأَرْضِ فَلَمْ يُعْلَمْ أَيْنَ كَانَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ».
ترجمه: موقعی که شب فرا رسید علی عَلَيْهِالسَّلَامُ جسم مقدس حضرت زهرا سلاماللهعلیها را غسل داد و در میان تابوت نهاد و به حضرت امام حسن عَلَيْهِالسَّلَامُ فرمود: ابوذر را بیاور، وقتی ابوذر آمد جنازه مقدس آن بانوی مظلومه را در محل نماز آوردند و بر بدن مبارکش نماز خواند، آنگاه دستهای مبارک خود را به جانب آسمان بلند کرد و گفت: پروردگارا این دختر پیغمبر تو میباشد که تو او را از دنیای ظلمانی به طرف نور بردی و او زمین را میل به میل نورانی نمود. هنگامی که تصمیم گرفتند جنازه آن بانو را دفن کنند صدائی از یکی از بقعههای بقیع شنیدند که میفرمود: الیَّ، الیَّ یعنی بیا بسوی من بسوی من، زیرا تربت و خاک وی از من گرفته شده است. وقتی نگاه کردند با قبری کنده و آماده مواجه شدند. تابوت را به سوی آن قبر بردند و جنازه را در میان آن دفن نمودند. سپس حضرت امیر عَلَيْهِالسَّلَامُ بر لب قبر نشست و فرمود: ای قبر، من امانت خود را به تو میسپارم، این جنازه دختر رسول خدا صلیاللهعلیهوآله است. ناگاه ندایی شنیدند که میفرمود:یا علی! من از تو به وی مهربان ترم. برگرد و مهموم مباش، حضرت علی عَلَيْهِالسَّلَامُ بازگشت و قبر را مسدود و با زمین مساوی نمود. آن قبر تا قیام قیامت معلوم نخواهد شد. به نقل از منابع شیعی: المنتخب، فخر الدین الطریحی، ص ١١٤؛ بحار الأنوار، العلامة المجلسی، ج ٤٣، ص ٢١٥. ١٣٢ و منبع اهلتسنن: مقتل الحسین، الخوارزمی، ج ١، ص ١٣١
[3] ترجمه: زمین را یک میل در میل روشن ساخت.
[6] عَلِيٌّ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ دَاوُدَ بْنِ رَزِينٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَنْ ذَكَرَ مُصِيبَتَهُ وَ لَوْ بَعْدَ حِينٍ فَقَالَ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ* اللَّهُمَّ آجِرْنِي عَلَى مُصِيبَتِي وَ أَخْلِفْ عَلَيَّ أَفْضَلَ مِنْهَا كَانَ لَهُ مِنَ الْأَجْرِ مِثْلُ مَا كَانَ عِنْدَ أَوَّلِ صَدْمَةٍ؛ / الكافي (ط - الإسلامية)، ج3، ص: 224
[7] منابع شیعه: کشف الیقین، العلامة الحلی، ص ٣٥١؛ منهاج الکرامة، العلامة الحلی، ص ٧٢؛ نهج الحق. و کشف الصدق، العلامة الحلی،ص٢
[8] منظور کتاب صحیح بخاری است.
[9] صحیح بخاری در چند مورد عضب حضرت زهرا سلاماللهعلیها بر ابوبکر و صحبت نکردن حضرت زهرا سلاماللهعلیها با او تا لحظهی وفاتشان را متذکر شده است از جمله:
الف) فَأَبَى أَبُو بَكْرٍ أَنْ يَدْفَعَ إِلَى فَاطِمَةَ مِنْهَا شَيْئاً فَوَجَدَتْ فَاطِمَةُ عَلَى أَبِي بَكْرٍ فِي ذَلِكَ فَهَجَرَتْهُ فَلَمْ تُكَلِّمْهُ حَتَّى تُوُفِّيَتْ وَ عَاشَتْ بَعْدَ النَّبِيِّ صلیعلیهوسلم سِتَّةَ أَشْهُرٍ فَلَمَّا تُوُفِّيَتْ دَفَنَهَا زَوْجُهَا عَلِيٌّ لَيْلًا وَ لَمْ يُؤْذِنْ بِهَا أَبَا بَكْرٍ وَ صَلَّى عَلَيْهَا؛
ترجمه: ابوبکر اِبا کرد که اموال حضرت فاطمه _سلاماللهعلیها_ {از جمله فدک} را به او باز گرداند. پس حضرت فاطمه _سلاماللهعلیها_ بر ابوبکر غضب کرد و از آن پس تا شهادتشان با ابو بکر سخن نگفت. او پس از پیامبر _صلىاللّهعليهوآلهوسلم_ شش ماه زندگی کرد و چون به شهادت رسید علی _عَلَيْهِالسَّلَامُ_ شبانه او را دفن کرد و ابو بکر اجازه حضور نیافت. علی _عَلَيْهِالسَّلَامُ_ بر فاطمه _سلاماللهعلیها_ نماز گزارد. به نقل از: صحیح البخاری، البخاری، ج ٥، ص ٨ و همچنین در این منابع: صحیح مسلم، مسلم النیشابوری، ج ٥، ص ١٥٤؛ تاریخ المدینة، ابن شبة، النمیری، ج ١، ص ١٩٧؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، ج ٢، ص ٣١٥؛ صحیح ابن حبان، ابن حبان، ج ١١ص ١٥٣؛ مسند الشامیین، الطبرانی، ج ٤، ص ١٩٨؛ سیر أعلام النبلاء، الذهبی، ج ٢، ص ١٢١؛ إمتاع. الأسماع، المقریزی، ج ١٣، ص159.
ب) فقال لها أبو بكر: إنّ رسول اللّه صلىاللّهعليهوسلم قال: لا نورّث ما تركناه صدقة؛ فغضبت فاطمة بنت رسول اللّه فهجرت أبا بكر، فلم تزل مهاجرته حَتَّى تُوُفِّيَتْ وَ عَاشَتْ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ صلیعلیهوسلم سِتَّةَ أَشْهُر؛ / صحیح البخاری، البخاری، ج ٤، ص42
ج) قال أبو بكر: و اللّه لا أغير أمرا رأيت رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم يصنعه الا صنعته قال: فهجرته فاطمة فلم تكلمه حتى ماتت؛
ترجمه: ابوبکر {پس از جعل روایتی که آن را به دروغ به پیامبر_صلیاللهعلیهوآله_ نسبت داد} گفت: که و الله من ترک نمیکنم أمری را که از رسول الله _صلیاللهعلیهوآله_ شنیده باشم مگر که عمل کنم به مقتضای قول او. پس فاطمه _سلاماللهعلیها_ در حال خشم و غضب، ابو بکر را ترک نموده و بر او همچنان غضبناک ماند و با او حرف نزد تا اینکه به شهادت رسید. به نقل از: صحیح البخاری، البخاری، ج ٨، ص ٣
[10] حتا در این مدت وقتی خلیفهی اول و دوم به عیادت ایشان آمدند، حضرت رویشان را برگرداندند و جواب سلام ایشان را هم ندادند.
[11] مثالی برای صغری و کبری و نتیجهی قیاسی؛ میگویند هوا گرم است، در هوای گرم باید کولر را روشن نمود. اولی _هوا گرم است_ میشود: صغری و دومی _در هوای گرم باید کولر را روشن نمود_ میشود: کبری؛ باید کولر را روشن کرد هم میشود: نتیجهی قیاسی.
[12] طه (20) آیه 81
ترجمه: و هر کس غضبم بر او وارد شود، سقوط میکند.
[13] الفاتحة (1) آیه 7
ترجمه: همانان كه نه درخور خشماند.
[14] شِق اول اینکه: سنّت را از دست داده و کنار بگذارد. و شِق دوم اینکه کتاب را از دست داده و کنار بگذارد و شق سوم اینکه کتاب و سنت حفظ شده ولی فقه و فهم کتاب و سنّت را از دست داده و کنار بگذارد.
[15] الجمعة (62) آیه 5
ترجمه: کسانی که مکلّف به تورات شدند، ولی حقّ آن را ادا نکردند، مانند درازگوشی هستند که کتابهایی را حمل میکنند.

|