به نام خداوند همه مِهر مِهروَرز
در ضمن مجلس پنجم جامع فدک
تعریف فقه
در دین یک اصطلاحی داریم به نام فقه که به معنای عمیق شدن در دین میباشد؛ اما امروز فقه، اصطلاحی شده است برای فقه اصغر یعنی احکام. یعنی استباط احکام و دانستن عمیق دلایل و مأخذ را میگویند: فقه؛ اما فقه بر دو قسم است: فقه اصغر و فقه اکبر.
فقه اصغر و فقه اکبر
فقه اصغر یعنی احکام فرعی شرعی، و فقه اکبر یعنی دانستن عمیق اعتقادات و سپس اخلاق شیعی و اسلامی.
آقای وحید خراسانی در کتاب حلقهی وصل رسالت و امامت به طلبهها میفرمایند: «امروز از فقه اصغر به فقه اکبر وارد میشویم. بعد میفرمایند: بحث در فقه اصغر خیلی آسان است! اما بحث در فقه اکبر بسیار عمیق است.»
ایشان منظورشان این است که صحبت در مورد شخصیّت حضرت زهرا عَلَيْهِاالسَّلَامُ و بدست آوردن آن، از موضوعات فقه اکبر است.
فریاد مظلوم
ایشان اولین مسألهای که در فقه اکبر میفرمایند: فریاد مظلوم است. یک مظلوم که فریاد میزند، باید به فریاد او رسیدگی کرد. ایشان یک آیه از قرآن را بیان میکنند:
لا يُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلَّا مَنْ ظُلِمَ [1]
ایشان میفرماید: «این آیه عجیب است. استثناء از این نفی، اثبات است. خدا در مورد ظلمِ مظلوم، دوست دارد جَهر شود، فریاد زده شود، داد زده شود. ظلم عقلاً و نقلاً مراتب و درجات دارد. حُکم ظلم روشن است. مهم توجّه به حدّ ظلم است. درک حدّ ظلم در کمال دقّت و تعمق است.»
لذا اگر از ما سوال شود که چرا شما اینقدر برای ائمه علیهمالسلام مراسم میگیرید، میگوییم: زیرا ایشان مظلوم هستند و خداوند دوست دارد که ظلمِ مظلوم فریاد زده شود چرا که فرموده است:
لا يُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلَّا مَنْ ظُلِمَ [2]
شکیباترین شکیبایان
آقای وحید خراسانی میگویند: در دنیا یک نفر را به عنوان "أَصْبَرَ الصَّابِرِینَ[3] " سراغ داریم و او امیرالمؤمنین علی بنابیطالب عَلَيْهِالسَّلَامُ است.[4] چگونه امیرالمؤمنین عَلَيْهِالسَّلَامُ "أَصْبَرَ الصَّابِرِینَ" است؟ از کلام خود ایشان روشن میشود. نه کسی دیده و نه کسی شنیده، ولیکن خود آن حضرت فرمودند:
فَصَبَرْتُ وَ فِي الْعَيْنِ قَذًى وَ فِي الْحَلْقِ شَجًا [5]
من با خار در چشم و استخوان در گلو صبر کردم
لذا أَصْبَرَ الصَّابِرِینَ حضرت علی عَلَيْهِالسَّلَامُ است. خود حضرت در جایی دیگر میفرمایند:
و اللّه ما زلت مظلوما مدفوعا عن حقّي مستأثرا علىّ منذ قبض اللّه رسوله [6]
واقعاً جا دارد که همهی ما مقداری از وقتمان را به کم کردن مظلومیّت امیرالمؤمنین عَلَيْهِالسَّلَامُ اختصاص بدهیم.
صبری که لبریز شد
امیرالمؤمنین عَلَيْهِالسَّلَامُ با اینکه خار در چشم و استخوان در گلو داشتند، همه جا صبر نمودند تا اینکه یکجا صبر ایشان لبریز شد و آن هنگام تدفین حضرت زهرا عَلَيْهِاالسَّلَامُ بود که خطاب به رسول خدا صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ گفتند:
قَلَّ يَا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِيَّتِكَ صَبْرِي وَ رَقَّ عَنْهَا تَجَلُّدِي[7]
یعنی دیگر صبر من کم شد در مصیبت دختر با صفای تو که اینهمه مصیبت دید و از دست من رفت. آقای وحید میفرماید: «بعد هم عذرِ قلّت صبر را آورد؛ درست است که من همان کسی هستم که "فَصَبَرْتُ وَ فِي الْعَيْنِ قَذًى وَ فِي الْحَلْقِ شَجًا" اگر اینجا صبر نمیکنم، معذورم، چون "فَبِعَيْنِ اللَّهِ تُدْفَنُ ابْنَتُكَ سِرّا[8] " آنچه او را بیچاره کرد این کلمه بود. ما امروز فقط این کلمه را مورد دقت قرار میدهیم، تا قدری حدّ ظلم روشن شود.»
فاطمه زهرا عَلَيْهِاالسَّلَامُ اولین شخصی که به بهشت در میآید
ایشان در کتاب حلقه وصل رسالت و امامت تحت عنوان این تیتر که " فاطمه زهرا عَلَيْهِاالسَّلَامُ اولین شخصی که به بهشت در میآید" این طور میفرمایند: «ابن حجر[9] در لسان المیزان[10] و حافظ ذهبی[11] در میزان الاعتدال[12] نقل کردند و اهمیت این دو نفر هم از نظر حدیث و نقد حدیث محتاج به توضیح نیست. منقول این است:
أَوَّلُ شَخْصٍ يَدْخُلُ الْجَنَّةَ فَاطِمَة بِنْتُ مُحَمَّدٍ[13] _صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ_
ابوصالح مؤذن[14] نقل کرده، اعلام اهلسنت این روایت را نقل کردند و ما در فقه این حدیث، در حدّ یک سنّی که پردهی عصبیّت را پاره کند و عقل و کتاب و سنّت را محک قرار بدهد، تأمل میکنیم.»
بنابراین بدست میآید که طبق روایات مسلم اهلتسنن اولین شخصی که وارد بهشت میشود، حضرت زهرا عَلَيْهِاالسَّلَامُ هستند. بعد آقای وحید آیهای از قرآن را بیان میکنند:
وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ * إِلى رَبِّها ناظِرَةٌ [15]
پس ما باید بنگریم که این وجود چه کسانی هستند. خود علمای اهلتسنن گفتهاند که اولین شخصی که وارد بهشت میشود، وجود مقدّس حضرت زهرا عَلَيْهِاالسَّلَامُ است. یعنی از بالاترین وجودی که در قیامت به خدا نگاه میکنند و خوشحال هستند، حضرت زهرا عَلَيْهِاالسَّلَامُ هستند.
شخص اول در وجود، اولین شخص در ورود به بهشت
این خیلی نکتهی مهمی است! اولین شخصی که وارد بهشت میشود، باید اولین شخص هستی باشد بعد از پیغمبر صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ؛ امیرالمؤمنین عَلَيْهِالسَّلَامُ نیز در حدّ حضرت زهرا عَلَيْهِاالسَّلَامُ است که با هم کفویّت دارند. روایاتی زیادی هم داریم که نشان از این مقام حضرت زهرا عَلَيْهِاالسَّلَامُ دارد. یکی از آن روایات این است که حضرت زهرا عَلَيْهِاالسَّلَامُ عین پیغمبر صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ هستند.
فاطمهی زهرا عَلَيْهِاالسَّلَامُ عین پیغمبر صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ
از عایشه روایت است که هیچ شخصی را ندیدم که در گفتار، سخن گفتن و نشستن از فاطمه _عَلَيْهِاالسَّلَامُ_ به پیغمبر _صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ_ شبیهتر باشد.[16] در راه رفتنش متمایل به طرف راست و چپ حرکت میکرد عین او. منطق، منطق او؛ چهره، چهرهی او؛ حرف زدن، حرف زدن او؛ وجود، وجود او.[17]
آقای وحید میفرماید: «در اینکه حضرت زهرا عَلَيْهِاالسَّلَامُ مانند پیغمبر است، یک جملهای است که از همهی اینها بالاتر است! "فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّي" [18] وقتی بَضعهی اوست، پیغمبر باید اول شخص باشد، و پارهی تنش جلوتر برود.»
این نشان میدهد که بعد از پیغمبر صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ، ایشان بالاترین است. خیلی وقتها پدر به بچهاش یا استاد به شاگردش میگوید: تو جلوتر برو تا من خیالم راحت شود. این نشان از شدّت نزدیکی حضرت زهرا عَلَيْهِاالسَّلَامُ به پیغمبر صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ است. برای اینکه حضرت فرمود:
هِيَ رُوحِيَ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَي [19]
با توجه به اینکه میدانیم پیامبر صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ مبالغه نمیکنند. قرآن هم میفرماید:
وَ ما عَلَّمْناهُ الشِّعْرَ وَ ما يَنْبَغي لَهُ إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ وَ قُرْآنٌ مُبينٌ [20]
و این پیغمبر صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ فرموده است:
هِيَ رُوحِيَ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَي [21]
یعنی فاطمه عَلَيْهِاالسَّلَامُ روح من است و اگر او را از من بگیرند، روح من را گرفتهاند. حضرت زهرا عَلَيْهِاالسَّلَامُ میفرمایند: هنوز پیغمبر _صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ_ دفن نشده بود که شما به خاندان ما ظلم کرده و حقّ ما را غصب نمودید.
آقای وحید ادامه میدهند: «ولیکن خدا میخواهد نشان بدهد که این دختری که آنچنان عین آن پدر شده که سورهی "طه" نازل شد[22]
طه * ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى [23]
این همان دختری است که در مسابقهی معنویت به آنجا رسید که
مَا كَانَ فِي هَذِهِ الْأُمَّةِ أَعْبَدَ مِنْ فَاطِمَةَ كَانَتْ تَقُومُ حَتَّى تَوَرَّمَ قَدَمَاهَا [24]
اگر این شد، پس این شخص _فاطمه عَلَيْهِاالسَّلَامُ_ شخص پیغمبر صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ است.»
إنشاءالله با شنیدن این مطالب، اعتقادات و باورمان نسبت به حضرت زهرا عَلَيْهِاالسَّلَامُ کاملتر شود.
وَالْحَمْدُ للَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ
[1] النساء (4) آیه 148
ترجمه: خداوند بانگ برداشتن به بد زبانی را دوست ندارد، مگر [از] کسی که بر او ستم رفته باشد.
[2] النساء (4) آیه 148
ترجمه: خداوند بانگ برداشتن به بد زبانی را دوست ندارد، مگر [از] کسی که بر او ستم رفته باشد.
[3] به معنای صبر کنندهترینِ صبر کنندگان
[4] امام سجاد عَلَيْهِالسَّلَامُ در در خطبهی معروفی که در شام ایراد فرمودند خود را اینگونه معرفی کردند:
«أَنَا ابْنُ مَنْ ضَرَبَ بَيْنَ يَدَيْ رَسُولِ اللَّهِ بِسَيْفَيْنِ وَ طَعَنَ بِرُمْحَيْنِ وَ هَاجَرَ الْهِجْرَتَيْنِ وَ بَايَعَ الْبَيْعَتَيْنِ وَ قَاتَلَ بِبَدْرٍ وَ حُنَيْنٍ وَ لَمْ يَكْفُرْ بِاللَّهِ طَرْفَةَ عَيْنٍ أَنَا ابْنُ صَالِحِ الْمُؤْمِنِينَ وَ وَارِثِ النَّبِيِّينَ وَ قَامِعِ الْمُلْحِدِينَ وَ يَعْسُوبِ الْمُسْلِمِينَ وَ نُورِ الْمُجَاهِدِينَ وَ زَيْنِ الْعَابِدِينَ وَ تَاجِ الْبَكَّائِينَ وَ أَصْبَرِ الصَّابِرِين..»؛ به نقل از منابع شیعی: تسلیة المجالس و زینة المجالس، محمد بن ابی طالب، ج ٢، ص ٣٩٤؛ بحارالانوار، العلامة المجلسی، ج ٤٥، ص 138؛ و منبع اهلتسنن: مقتل الحسین، الخوارزمی، ج ٢، ص ٧
[5] خطبة لأمیرالمؤمنین عَلَيْهِالسَّلَامُ و هي المعروفة بالشقشقية: «أَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ تَقَمَّصَهَا فُلَانٌ [ابْنُ أَبِي قُحَافَةَ] وَ إِنَّهُ لَيَعْلَمُ أَنَّ مَحَلِّي مِنْهَا مَحَلُّ الْقُطْبِ مِنَ الرَّحَى يَنْحَدِرُ عَنِّي السَّيْلُ وَ لَا يَرْقَى إِلَيَّ الطَّيْرُ فَسَدَلْتُ دُونَهَا ثَوْباً وَ طَوَيْتُ عَنْهَا كَشْحاً وَ طَفِقْتُ أَرْتَئِي بَيْنَ أَنْ أَصُولَ بِيَدٍ جَذَّاءَ أَوْ أَصْبِرَ عَلَى طَخْيَةٍ عَمْيَاءَ يَهْرَمُ فِيهَا الْكَبِيرُ وَ يَشِيبُ فِيهَا الصَّغِيرُ وَ يَكْدَحُ فِيهَا مُؤْمِنٌ حَتَّى يَلْقَى رَبَّه فَرَأَيْتُ أَنَّ الصَّبْرَ عَلَى هَاتَا أَحْجَى فَصَبَرْتُ وَ فِي الْعَيْنِ قَذًى وَ فِي الْحَلْقِ شَجًا أَرَى تُرَاثِي نَهْباً حَتَّى مَضَى الْأَوَّلُ لِسَبِيلِهِ فَأَدْلَى بِهَا إِلَى فُلَانٍ [ابْنِ الْخَطَّابِ]...»؛
ترجمه: جایگاه من نسبت به حکومت، چون محور آسیاب است به آسیاب که دور آن حرکت میکند. او میدانست که سیل علوم از دامن کوهسار من جاری است، و مرغان دور پرواز اندیشهها به بلندای ارزش من نتوانند پرواز کرد. پس من ردای خلافت رها کرده و دامن جمع نموده از آن کناره گیری کردم و در این اندیشه بودم که آیا با دست تنها برای گرفتن حق خود به پاخیزم، یا در این محیط خفقانزا و تاریکی که به وجود آوردند، صبر کنم؟ که پیران را فرسوده، جوانان را پیر، و مردان با ایمان را تا قیامت و ملاقات پروردگار اندوهگین نگه میدارد! پس از ارزیابی، صبر و بردباری را خردمندانهتر دیدم. در آن حال با اینکه خار در چشم خلیده و استخوان در گلو گیر کرده بود، صبر کردم و با دیدگان خود مینگریستم که میراث مرا به غارت میبرند! تا اینکه خلیفهی اوّل، به راه خود رفت و خلافت را به پسر خطّاب سپرد. به نقل از: نهجالبلاغه، خطبه ٣؛ علل الشرایع، ج ١، ص ١٥١؛ بحارالأنوار، علامه مجلسی، ج ٢٩، ص ٤٩٨ و همچنین کلامه عَلَيْهِالسَّلَامُ في التظلم و التشكي من قريش: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْتَعْدِيكَ عَلَى قُرَيْشٍ وَ مَنْ أَعَانَهُمْ فَإِنَّهُمْ قَدْ قَطَعُوا رَحِمِي وَ أَكْفَئُوا إِنَائِي وَ أَجْمَعُوا عَلَى مُنَازَعَتِي حَقّاً كُنْتُ أَوْلَى بِهِ مِنْ غَيْرِي وَ قَالُوا أَلَا إِنَّ فِي الْحَقِّ أَنْ تَأْخُذَهُ وَ فِي الْحَقِّ أَنْ تُمْنَعَهُ فَاصْبِرْ مَغْمُوماً أَوْ مُتْ مُتَأَسِّفاً فَنَظَرْتُ فَإِذَا لَيْسَ لِي رَافِدٌ وَ لَا ذَابٌ وَ لَا مُسَاعِدٌ إِلَّا أَهْلَ بَيْتِي فَضَنَنْتُ بِهِمْ عَنِ الْمَنِيَّةِ فَأَغْضَيْتُ عَلَى الْقَذَى وَ جَرِعْتُ رِيقِي عَلَى الشَّجَا وَ صَبَرْتُ مِنْ كَظْمِ الْغَيْظِ عَلَى أَمَرَّ مِنَ الْعَلْقَمِ وَ آلَمَ لِلْقَلْبِ مِنْ وَخْزِ الشِّفَار.»
ترجمه: خداوندا! از تو بر قریش و کمك دهندگانشان یاری میخواهم، زیرا قریش با من قطع رحم کردند، و پیمانه حکومتم را واژگون نمودند، و برای نزاع با من در حقّی که از دیگران به آن سزاوارتر بودم اجتماع کردند، و گفتند: آگاه باش، حق آن است که آن را بگیری، و حق آن است که از آن ممنوع شوی، پس بر غصه و اندوه صبر کن، یا با تأسّف بمیر! در آن هنگام دیدم مرا جز اهل بیتم یار و مدافع و همیاری نیست، که روا نداشتم آنان را به ورطه مرگ اندازم، پس چشم خاشاک رفته را برهم گذاشتم، و با استخوان مانده در گلو آب دهن فرو دادم، و برای فرو بردن خشم بر چیزی صبر کردم که از حنظل تلختر، و دردش برای قلب از بریدن کاردهای بزرگ سختتر بود؛ به نقل از: نهج البلاغه، خطبه 217
[6] منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج4، ص: 147 و با اندکی اختلاف در الأمالي (للطوسي)، النص، ص: 726 و الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي)، ج1، ص: 190 و بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج28، ص: 373
[7] وَ رُوِيَ أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِالسَّلَامُ قَالَ: عِنْدَ دَفْنِ فَاطِمَةَ عَلَيْهِالسَّلَامُ، السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ عَنِّي وَ عَنِ ابْنَتِكَ النَّازِلَةِ فِي جِوَارِكَ وَ السَّرِيعَةِ اللَّحَاقِ بِكَ قَلَّ يَا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِيَّتِكَ صَبْرِي وَ رَقَّ عَنْهَا تَجَلُّدِي إِلَّا أَنَّ لِي فِي التَّأَسِّي بِعِظَمِ فُرْقَتِكِ وَ فَادِحِ مُصِيبَتِكِ مَوْضِعَ تَعَزٍّ فَلَقَدْ وَسَّدْتُكَ فِي مَلْحُودَةِ قَبْرِكَ وَ فَاضَتْ بَيْنَ نَحْرِي وَ صَدْرِي نَفْسُكَ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ فَلَقَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِيعَةُ وَ أُخِذَتِ الرَّهِينَةُ أَمَّا حُزْنِي فَسَرْمَدٌ وَ أَمَّا لَيْلِي فَمُسَهَّدٌ إِلَى أَنْ يَخْتَارَ اللَّهُ لِي دَارَكَ الَّتِي أَنْتَ بِهَا مُقِيمٌ وَ سَتُنْبِئُكَ ابْنَتُكَ فَأَحْفِهَا السُّؤَالَ وَ اسْتَخْبِرْهَا الْحَالَ هَذَا وَ لَمْ يَطُلِ الْعَهْدُ وَ لَمْ يَخْلُ الذِّكْرُ وَ السَّلَامُ عَلَيْكُمَا سَلَامَ مُوَدِّعٍ لَا قَالٍ وَ لَا سَئِمٍ فَإِنْ أَنْصَرِفْ فَلَا عَنْ مَلَالَةٍ وَ إِنْ أُقِمْ فَلَا عَنْ سُوءِ ظَنٍّ بِمَا وَعَدَ اللَّهُ بِهِ الصَّابِرِينَ.
ترجمه: سلام بر تو ای رسول خدا _صلیاللهعلیهوآله_ سلامی از طرف من و دخترت که هم اکنون در جوار تو آمده و شتابان به شما رسیده است! ای رسول، از دوری دختر برگزیدهات شکیباییام کم شد، و طاقتم از دست رفت، جز آنکه مرا در فراق عظیم تو، و سنگینی مصیبتت جای تسلیت (در مصیبت فاطمه) است. زیرا من بودم که با دست خود تو را در آغوش خاک جای دادم، و سرت بر سینه من بود که روح پاکت از قفس تن پرید. ما از خداییم و به خدا باز میگردیم. به راستی امانتی که به من سپرده بودی برگردانده شد. اما غصهی من ابدی، و شبم قرین بیداری است تا زمانی که خداوند برای من جایگاهی را که تو در آن اقامت داری اختیار کند. به زودی دخترت تو را آگاه خواهد ساخت که امّتت چگونه در ستمکاری بر او اجتماع کردند، از فاطمه _سلاماللهعلیه_ بپرس، و احوال اندوهناک ما را از او خبر گیر، که هنوز روزگاری سپری نشده، نگشته است. سلام من به هر دوی شما، سلام وداع کنندهای که از روی خشنودی یا خسته دلی سلام نمیکند. اگر از خدمت تو باز میگردم از روی خستگی نیست، و اگر در کنار قبرت مینشینم از بدگمانی بدانچه خدا صابران را وعده داده نمیباشد. به نقل از: نهج البلاغة خطبه: ٢٠٢؛ روضة الواعظین، ص ١٥٢؛ مناقب آل ابی طالب، ابن شهر آشوب، ج ٣، ص 139 و همچنین: عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عَلَيْهِالسَّلَامُ قَالَ: لَمَّا قُبِضَتْ فَاطِمَةُ سلاماللهعلیها دَفَنَهَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ سِرّاً وَ عَفَا عَلَى مَوْضِعِ قَبْرِهَا ثُمَّ قَامَ فَحَوَّلَ وَجْهَهُ إِلَى قَبْرِ رَسُولِ اللَّهِ صلیاللهعلیهوآله فَقَالَ السَّلَامُ عَلَيْك يَا رَسُولَ اللَّهِ عَنِّي وَ السَّلَامُ عَلَيْكَ عَنِ ابْنَتِكَ وَ زَائِرَتِكَ وَ الْبَائِتَةِ فِي الثَّرَى بِبُقْعَتِكَ وَ الْمُخْتَارِ اللَّهُ لَهَا سُرْعَةَ اللَّحَاقِ بِكَ قَلَّ يَا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِيَّتِكَ صَبْرِي وَ عَفَا عَنْ سَيِّدَةِ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ تَجَلُّدِي إِلَّا أَنَّ لِي فِي التَّأَسِّي بِسُنَّتِكَ فِي فُرْقَتِكَ مَوْضِعَ تَعَزٍّ فَلَقَدْ وَسَّدْتُكَ فِي مَلْحُودَةِ قَبْرِكَ وَ فَاضَتْ نَفْسُكَ بَيْنَ نَحْرِي وَ صَدْرِي بَلَى وَ فِي كِتَابِ اللَّهِ لِي أَنْعَمُ الْقَبُولِ- إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ قَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِيعَةُ وَ أُخِذَتِ الرَّهِينَةُ وَ أُخْلِسَتِ الزَّهْرَاءُ فَمَا أَقْبَحَ الْخَضْرَاءَ وَ الْغَبْرَاءَ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَمَّا حُزْنِي فَسَرْمَدٌ وَ أَمَّا لَيْلِي فَمُسَهَّدٌ وَ هَمٌّ لَا يَبْرَحُ مِنْ قَلْبِي أَوْ يَخْتَارَ اللَّهُ لِي دَارَكَ الَّتِي أَنْتَ فِيهَا مُقِيمٌ كَمَدٌ مُقَيِّحٌ وَ هَمٌّ مُهَيِّجٌ سَرْعَانَ مَا فَرَّقَ بَيْنَنَا وَ إِلَى اللَّهِ أَشْكُو وَ سَتُنْبِئُكَ ابْنَتُكَ بِتَظَافُرِ أُمَّتِكَ عَلَى هَضْمِهَا فَأَحْفِهَا السُّؤَال وَ اسْتَخْبِرْهَا الْحَالَ فَكَمْ مِنْ غَلِيلٍ مُعْتَلِجٍ بِصَدْرِهَا لَمْ تَجِدْ إِلَى بَثِّهِ سَبِيلًا وَ سَتَقُولُ وَ يَحْكُمُ اللَّهُ وَ هُوَ خَيْرُ الْحاكِمِينَ* سَلَامَ مُوَدِّعٍ لَا قَالٍ وَ لَا سَئِمٍ فَإِنْ أَنْصَرِفْ فَلَا عَنْ مَلَالَةٍ وَ إِنْ أُقِمْ فَلَا عَنْ سُوءِ ظَنٍّ بِمَا وَعَدَ اللَّهُ الصَّابِرِينَ وَاهَ وَاهاً وَ الصَّبْرُ أَيْمَنُ وَ أَجْمَلُ وَ لَوْ لَا غَلَبَةُ الْمُسْتَوْلِينَ لَجَعَلْتُ الْمُقَامَ وَ اللَّبْثَ لِزَاماً مَعْكُوفاً وَ لَأَعْوَلْتُ إِعْوَالَ الثَّكْلَى عَلَى جَلِيلِ الرَّزِيَّةِ فَبِعَيْنِ اللَّهِ تُدْفَنُ ابْنَتُكَ سِرّاً وَ تُهْضَمُ حَقَّهَا وَ تُمْنَعُ إِرْثَهَا وَ لَمْ يَتَبَاعَدِ الْعَهْد....؛ به نقل از: الکافی، الشیخ الکلینی، ج ١، ص ٤٥٩، دلائل الامامة، الطبری، ص ١٣٨؛ بحار الانوار، العلامة المجلسی، ج ٤٣، ص ٩٣ و با اختلاف کم در این منابع: الامالی، الشیخ الطوسی، ص ١٠٩؛ الامالی، الشیخ المفید، ص ٢٨١؛ بشارة المصطفی، عماد الدین الطبری، ص ٣٩٦؛ کشف الغمة، الإربلی، ج ٢، ص ١٢٧؛ (اربلی بخشی از حدیث را آورده)؛ بحار الانوار، العلامة المجلسی، ج ٤٣، ص ٢١١
[8] در پیشگاه خداوند، دخترت پنهانی دفن میشود.
[9] شهابالدينابوالفضل احمد بن على بن محمد بن محمد بن على بن احمد بن محمود بن احمد حجر عسقلانى كنانى مصرى (22 شعبان 773 -16ذيقعدهی 852 هجریقمری یا فوريه 1372- ژانويه 1449میلادی)، يكى از علماى بزرگ حديث و فقه شافعى اهلتسنن، موّرخ وشاعر؛
[10] از جمله کتب مهم ابن حجر کتاب لسان المیزان است که اختصار و تکملهای است بر کتاب میزان الاعتدال ذهبی درباره رجالی که به قول اهلتسنن از ضعفا و متروکین و مجهولین هستند.
[11] محمّد بن احمد مکنّي به ابي عبدالله و ملقّب به شمس الدّين و مشهور به ذهبي متوفی 748 هجریقمری؛ او تأليفات زيادى در حديث، رجال و تاريخ دارد، از جمله: ميزان الاعتدال، الكاشف، المغنى فى الضعفاء، سير اعلام النبلاء و تاريخ الاسلام. ذهبى معاصر ابن تيميه و شاگرد او بوده است; هر چند در برخى مسائل با ابن تيميه مخالفت كرده است.
[12] کتاب «میزان الاعتدال فى نقد الرجال» از کتابهاى مهم اهلتسنن در زمینه شناخت صحابه و طبقات راویان حدیث به ویژه راویان ضعیف به شمار مىرود و توسط شمس الدین ابوعبدالله محمد بن احمدبن عثمان ذهبى (673-748 هجریقمری) تالیف شده است. و همان کتابى است که ابن حجر عسقلانى «لسان المیزان» را در تنقیح و تکمیل آن نوشته است. بنا به گفته خود ذهبى در مقدمه کتاب، محتواى آن مربوط به کذابین (دروغگویان) و وضّاعین (جاعلان حدیث) مىباشد؛ ذهبى سلفى مذهب بوده و دوست نزدیک و پیرو متعصب ابن تیمیه به شمار مىرود، از این جهت مخالف و دشمن سرسخت شیعیان و عقاید شیعهی امامیه است و بر این اساس، همه راویان و دانشمندان شیعى را در این کتاب و سایر کتابهایش مثل تاریخ الاسلام، سیر اعلام النبلاء و تذکره الحفاظ، مورد طعن و انکار قرار داده و تعابیر بسیار تند و شدید اللحنى براى تضعیف آنها به کار برده است. تعابیرى مثل رافضىٌّ، کذّابٌ، رافضىٌّ دجّالٌ، رافضىٌّ خبیثٌ، لیس بثقه، متهمٌ فى دینه و.... این کتاب از منابع بسیار مهم اهلتسنن در جرح و تضعیف راویان و علماى شیعه به شمار مىرود و براى علماى شیعه نیز داراى اهمیت فراوان است. زیرا صدق گفتار بسیارى از راویان و علماى تراز اول تاریخ تشیع را تایید و اثبات کرده است.
[13] قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلیاللهعلیه{وآله}وسلم: أَوَّلُ شَخْصٍ {مَنْ} يَدْخُلُ {دَخل} {عَلَی} الْجَنَّةَ فَاطِمَة {بِنْتُ مُحَمَّدٍ (صلیاللهعلیهوآله)}.
ترجمه: رسول خدا صلیاللهعلیهوآله فرمودند: «اولین شخصی که وارد بهشت میشود، فاطمه _سلاماللهعلیها_ دختر محمّد _صلیاللهعلیهوآله_ است.» به نقل از منابع شیعی: مناقب آل أبی طالب، ابن شهر آشوب، ج ٣، ص ١١٠؛ بحار الأنوار، العلامة المجلسی، ج ٣٧، ص ٧٠ و ج ٤٣. ص ٤٤، و در منابع اهلتسنن: نظم درر السمطین، الزرندی الحنفی، ص ١٨٠؛ الفصول المهمة، ابن الصباغ، ج ١، ص ٦٥٩؛ کنز العمال، المتقی الهندی، ج ١٢، ص ١١٠؛ سبل الهدی و الرشاد، الصالحی الشامی، ج ١٠
[14] قال الذهبی فی سیر اعلام النبلاء - ذیل ابو صالح المؤذن: «الامام، الحافظ، الزاهد، المسند، محدث خراسان، أبو صالح، أحمد بن عبد الملك بن علي بن أحمد بن عبد الصمد بن بکر النیسابوري، الصوفی، المؤذن.»؛ سیر اعلام النبلاء، الذهبی، ج ١٨، ص٤١
[15] القیامة (57) آیات 22و23
ترجمه: در آن روز صورتهایی شاداب و مسرور است و به سوی پروردگارش مینگرد.
[16] عن عائشة قالت: ما رأيت أحدا من الناس {كان} أشبه بالنبيّ صلىاللّهعليه {وآله}وسلم كلاما و لا حديثا و لا جلسة من فاطمة {عليهاالسّلام}...؛ مسند ابن راهویه، إسحاق بن راهویه، ج ٥، ص8؛ الأدب المفرد، البخاری، ص ٢٠٢؛ السنن الکبری، النسائی، ج ٥، ص 391 همچنین: ما رَأیْتُ أَشْبَهَ سَمْتاً وَ دَلَّاً و هَدْیاً بِرَسُول اللَّه في قِیَامِهَا وَ قُعُودِهَا مِن فَاطِمَةَ بِنْت رَسُولِ اللَّهِ؛ / العمدة، ابن البطریق، ص ٣٨٨؛ بحار الانوار، العلامة المجلسی، ج ٣٧صفحه 71؛ منابع اهل تسنن: سنن أبي داود، السجستانی، ج ٢، ص ٥٢٢؛ سنن الترمذی، ج ٥، ص ٣٦١ ح ٣٩٦٤ (قال الترمذی: هذا حدیث حسن غریب)؛ فضائل الصحابه، النسائی، ص ٧٨؛ السنن الکبری، النسائی آورده است)؛ المستدرک، الحاکم النیشابوری، «في قیامها وقعودها» ج ٥، ص ٩٦ (نسائی بدون عبارت ج ٤، ص ٢٧٣ (قال الحاکم: هذا حدیث صحیح علی شرط الشیخین و لم یخرجاه بهذه السیاقة إنما اتفقا علی حدیث الشعبي عن مسروق عن عائشة)؛ مطالب السؤول، محمد بن طلحة الشافعی، ص ٣٧ (قال ابن طلحه: فثبت بهذه الأحادیث الصحیحة و الأخبار الصریحة، کون فاطمة کانت أحب إلی رسول الله من غیرها، و أنها سیدة نساء أهل الجنة)؛ ذخائر العقبی، احمد بن عبد الله الطبری، ص٤٠؛ نصب الرایة، الزیلعی، ج ٦، ص ١٥٦ (قال الزیلعی: قال الترمذی حدیث حسن و في بعض النسخ حدیث صحیح)؛ سبل الهدی و الرشاد، الصالحی الشامی، ج ١١، ص ٤٦؛ ینابیع المودة، القندوزی، ج ٢، ص55
[17] َ عَنْ جَابِرٍ قَالَ: مَا رَأَيْتُ فَاطِمَةَ علیهاالسلام تَمْشِي إِلَّا ذَكَرْتُ مِشْيَةَ رَسُولِ اللَّهِ صلیاللهعلیهوآله تَمِيلُ عَلَى جَانِبِهَا الْأَيْمَنِ مَرَّةً وَ عَلَى جَانِبِهَا الْأَيْسَرِ مَرَّةً.
ترجمه: جابر بن عبد الله نقل کرده: هر گاه راه رفتن فاطمه علیهاالسلام را میدیدم پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله به یادم میآمد، زیرا او نیز مانند پدرش در موقع راه رفتن گاهی به طرف، راست و گاهی به طرف چپ متمایل میشد. به نقل از: مناقب آل أبي طالب، ابن شهر آشوب، ج ص ١٣٢؛ کشف الغمة، الإربلی، ج ٢، ص ٩٠؛ بحار الأنوار، العلامة المجلسی، ج ٤٣، ص ٦ و ص ٥٣
[18] مناقب الإمام أمیر المؤمنین عَلَيْهِالسَّلَامُ محمد بن سلیمان الکوفی، ج ٢، ص ٢١١؛ شرح الأخبار، القاضي النعمان المغربی، ج ٣، ص ٣٠؛ الأمالی، الشیخ الصدوق، ص ٥٧٥؛ علل الشرائع، الشیخ الصدوق،؛ ج ١، ص ١٨٦؛ کفایة الأثر، الخزاز القمی، ص ٦٥؛ دلائل الامامة، محمد بن جریر الطبری، ص ١٣٥ الأمالی، الشیخ المفید، ص ٢٦٠؛ الأمالی، الشیخ الطوسی، ص ٢٤؛ روضة الواعظین، الفتال. النیشابوری، ص ١٥٠؛ مناقب آل أبی طالب، ابن شهر آشوب، ج ٣، ص ١١٢
[19] عن ابن عباس، في حدیث طویل، قال رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله «....وَ أَمَّا ابْنَتِي فَاطِمَةُ فَإِنَّهَا سَيِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ وَ هِيَ بَضْعَةٌ مِنِّي وَ هِيَ نُورُ عَيْنِي وَ هِيَ ثَمَرَةُ فُؤَادِي وَ هِيَ رُوحِيَ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيَّ وَ هِيَ الْحَوْرَاءُ الْإِنْسِيَّة...»
ترجمه: و اما دخترم فاطمه پس او سرور زنان جهانیان است از اولین و آخرین و اوست پارهای از وجود من و نور دیده و میوهی دل من و فاطمه روح من است که در میان دو پهلویم جای دارد و او حوراء انسیه است. به نقل از: الامالی، الشیخ الصدوق، ص ١٧٥؛ الفضائل، شاذان بن جبرئیل، ص ٩؛ بشارة المصطفی؛ عماد الدین الطبری، ص ٣٠٦؛ روض الجنان و روح الجنان في تفسیر القرآن، الشیخ أبو الفتوح الرازی، ج ٤، ص ٣١٨؛ بحار الانوار، العلامة المجلسی، ج ٢٨، ص ٣٨ و ج ٤٣، ص ١٧٢
[20] یس (36) آیه 69
ترجمه: و [ما] به او شعر نياموختيم و در خور وى نيست اين [سخن] جز اندرز و قرآنى روشن نيست.
[21] عن ابن عباس، في حدیث طویل، قال رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله «....وَ أَمَّا ابْنَتِي فَاطِمَةُ فَإِنَّهَا سَيِّدَةُ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ وَ هِيَ بَضْعَةٌ مِنِّي وَ هِيَ نُورُ عَيْنِي وَ هِيَ ثَمَرَةُ فُؤَادِي وَ هِيَ رُوحِيَ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيَّ وَ هِيَ الْحَوْرَاءُ الْإِنْسِيَّة...»
ترجمه: و اما دخترم فاطمه پس او سرور زنان جهانیان است از اولین و آخرین و اوست پارهای از وجود من و نور دیده و میوهی دل من و فاطمه روح من است که در میان دو پهلویم جای دارد و او حوراء انسیه است. به نقل از: الامالی، الشیخ الصدوق، ص ١٧٥؛ الفضائل، شاذان بن جبرئیل، ص ٩؛ بشارة المصطفی؛ عماد الدین الطبری، ص ٣٠٦؛ روض الجنان و روح الجنان في تفسیر القرآن، الشیخ أبو الفتوح الرازی، ج ٤، ص ٣١٨؛ بحار الانوار، العلامة المجلسی، ج ٢٨، ص ٣٨ و ج ٤٣، ص ١٧٢
[22] عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ وَ أَبِي جَعْفَرٍ علیهماالسلام قَالا كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلیاللهعلیهوآله إِذَا صَلَّى قَامَ عَلَى أَصَابِعِ رِجْلَيْهِ- حَتَّى تَوَرَّمَتْ [تَبَرَّمَ] فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى طه... تفسیر القمی، علی بن ابراهیم القمی، ج ٢، ص ٥٨ و همچنین: لَقَدْ قَامَ صلیاللهعلیهوآله عَشْرَ سِنِينَ عَلَى أَطْرَاف أَصَابِعِهِ حَتَّى تَوَرَّمَتْ قَدَمَاهُ وَ اصْفَرَّ وَجْهُهُ يَقُومُ اللَّيْلَ أَجْمَعَ حَتَّى عُوتِبَ فِي ذَلِكَ فَقَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- طه ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْقُرْآن لِتَشْقى؛ الاحتجاج، الشیخ الطبرسی، ج ١، ص ٣٢٦؛ بحار الانوار، ج ١٠، ص ٤0؛ به این منابع نیز رجوع شود: الخرائج و الحرائح، الراوندی، ج ٢، ص ٩١٧؛ عوالی اللئالی، الاحسائی، ج ١. ص ٣٢٦؛ بحار الانوار، العلامة المجلسی، ج ١٧، ص ٢٥٧. منبع اهل تسنن: شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید. ج ٦، ص ٢٣٧ و در منابع اهل تسنن: عن زیاد بن علاقة سمع المغیرة بن شعبة قال: قام رسول الله صلی الله علیه وسلم حتا تورمت قدماه فقیل له یا رسول الله قد غفر الله لك ما تقدم من ذنبك فقال أو لا أکون عبدا شکورا. مسند احمد، احمد بن حنبل، ج ٤، ص ٢٥١؛ صحیح البخاری، البخاری، ج ٦، ص ٤٤؛ سنن ابن ماجه، محمد بن یزید القزوینی، ج ١، ص ٤٥٦؛ سنن النسائی، النسائی، ج ٣، ص ٢١٩ و...
[23] طه (20) آیات 1و2
ترجمه: طه، قرآن را بر تو نازل نكرديم تا به رنج افتى.
[24] الْحَسَنُ الْبَصْرِيُّ مَا كَانَ فِي هَذِهِ الْأُمَّةِ أَعْبَدَ مِنْ فَاطِمَةَ كَانَتْ تَقُومُ حَتَّى تَوَرَّمَ قَدَمَاهَا.
ترجمه: عابدتر از فاطمه سلاماللهعلیها در این امت نبود، آنقدر در محراب عبادت میایستاد که پاهای او ورم کرد. به نقل از منابع شیعی: مناقب آل أبی طالب، ابن شهر آشوب، ج ٣، ص ١١٩؛ بحار الأنوار، العلامة المجلسی، ج ٤٣، ص ٧٦ و ص ٨٤ و در منابع اهل تسنن: ربیع الابرار، الزمخشری، ج ٢، ص ٢٧٤ (عبارته:... حتا تورمت قدماها )؛ مقتل الحسین، الخوارزمی، ج ١، ص ١٢٤ (عبارته: ما کان في الدنیا... تتورّم قدماها)؛ المستطرف فی کل فن مستظرف، الابشیهی، ج ١، ص ٢٦ (عبارته:... و کانت تقوم بالأسحار حتا تورمت قدماها).

|