به نام خداوند همه مِهر مِهروَرز
شهود حدیث جعلی
غاصبين محكم كارى لازم براى راهى كه در نظر داشتند پيش بينى كرده بودند. پيداست كه جعل حديث به فاصلهى چند روز از رحلت پيامبر صلىاللهعليهوآله جرم نابخشودنى است و تثبيت آن نيز كار آسانى نيست. در جايى كه اصحاب پيامبر صلىاللهعليهوآله حضور داشتند و زمان زيادى هم نگذشته بود كه فراموش كرده باشند نسبت دادن چنين دروغ بزرگى به ساحت قدس نبوى احتياج به زمينه سازى داشت.
بهمين جهت كسى جز مجموعهى داخلى خود پيدا نكردند و شاهد ماجرا را عايشه و حفصه بعنوان دو همسر پيامبر صلىاللهعليهوآله در نظر گرفتند كه اگر كسى منكر شد ادعا كنند بخاطر ارتباط بيشتر با آن حضرت، مطلب را در جايى شنيده اند كه ديگران نبوده اند!
نكتهى جالبى كه جلب توجه مىكند آنست كه در اينجا كسى نگفت: شهادت اين دو زن جلب نفع براى خانواده خودشان است در حاليكه اين مطلب را در شهادت اميرالمؤمنين عليهالسلام براى فدك حضرت زهرا عليهاالسلام صريحاً گفتند.
يك عرب بيابانى به عنوان شاهد
مشكلى كه هنوز باقى بود شهادت دادن دو زن بود كه بجاى يك مرد حساب مى شد و ارزش آن هنگامى بود كه يك مرد ديگر نيز به آن شهادت دهد.
هيچكس حاضر به چنين شهادتى و نسبت دروغى به پيامبر صلىاللهعليهوآله نشد. لذا يك عرب بيابانى از قبيلهى بنىنصر را پيدا كردند كه از نظر اجتماعى چنان بىارزش بود كه معروف بود هر گاه بول بر او عارض مىشد بدون در نظر گرفتن جايى مناسب به همان حال بر پاى خود بول مىكرد و جالبتر اينكه گاهى با بول خود تطهير مىكرد!! از طرف ديگر سابقهى اين شخص كه نامش مالك بن اوس بن حدثان بود با پيامبر صلىاللهعليهوآله مشخص نبود تا بتواند مطلبى را به پيامبر صلىاللهعليهوآله نسبت دهد. به اين عرب بيابانى هم- با مشكلات زياد- اين حديث جعلى را ياد دادند و برايش تكرار كردند تا بتواند نزد مردم شهادت دهد و تعداد شاهدان را تكميل كند. بسيار جالب است كه در كتب تاريخ تصريح شده كه با حضور آن همه اصحاب پيامبر صلىاللهعليهوآله احدى جز آن اعرابى و اين دو زن پيدا نشد به مطلب مورد نظرشان شهادت دهد.

|