«لا إلاهَ اِلَّا هُوَ لِاَنَّهُ قَدْ اَعْلَمَنی أنّی اِنْ لَمْ اُبَلِّغْ ما أنْزَلَ إلَیَّ فی حَقِّ عَلِیٍّ فَما بَلَّغْتُ رِسالَتَهُ»
«خداوندی جز او نیست؛ چراکه به من هشدار داده که اگر آنچه در حق علی نازل کرده به مردم ابلاغ نکنم، وظیفهی رسالتش را انجام ندادهام.»
«لا إلاهَ اِلَّا هُوَ»: خدایی نیست جز او؛ معبودی نیست غیر از او. اعتراف به معبود بودن تنهایی و خدایی او، به خاطر این است که در اینجا خدا را تنزیه کنند.
سپس میفرمایند: او به من اعلان کرد که اگر ابلاغ نکنم، آنچه را که در حقّ علی بر من نازل کرده «فَما بَلَّغْتُ رِسالَتَهُ»: رسالت خدا را ابلاغ نکردهام.
یعنی ادای حقّ علی علیهالسّلام و ابلاغ این مأموریت، مساوی است با ادای تمام رسالتم. اگر این امر خدا را اطاعت نکنم و ابلاغ نکنم، مساوی است با اینکه همهی رسالتم زیر سؤال برود و انجام نداده باشم. در اینجا نبیّ اکرم صلیالله علیه و آله ادای آنچه را که به او وحیشده، آنقدر مهم میدانند که مساوی با کلّ رسالتشان است.
همچنین ایشان خوف از عِقابی دارند که آن عقاب «قارِعَةٌ» باشد و آنقدر عقاب سخت باشد که کوبنده باشد. عقابِ سخت را «قارعه» میگویند. خداوند میفرماید:
﴿ الْقَارِعَةُ * مَا الْقَارِعَةُ ﴾(1) : ﴿ کوبنده [قیامت] * و کوبنده چیست.﴾
این عقابِ سخت و این ادای وظیفه، به خاطر این است که ابلاغ آنچه در حقّ علی علیه السلام بر پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله نازلشده، مساوی است با کلّ رسالت.
والسّلام عليكم و رحمة الله و بركاتُه