آرامش ذهن
به نام خداوند همه مِهر مِهر وَرز
آرامش ذهن
ارزش مادی زیادی نداشت! اما یاد آور خاطرات گذشته بود. بعد از اتمام کار در انبار علوفه بود که متوجه شد از دستش باز شده است.
مدت زیادی به دنبال آن گشت و موفق نشد که ساعتش را بیابد.
بچه هایی که توی مزرعه مشغول بازی بودند را صدا زد و وعده ی یک جایزه ی ویژه به کسی که ساعت را پیدا کند ، داد.
بچه ها به محض شنیدن جایزه به انبار هجوم آوردند و مشغول زیر و رو کردن علوفه ها شدند. ولی خبری از پیدا کردن ساعت نبود!
داشت دیگر قید ساعت را می زد که یکی از بچه ها به کشاورز گفت:
یک فرصت دیگر به من بدهید تا در مدت زمان کوتاهی ساعت شما را پیدا کنم!
کشاورز با تأمل قبول کرد و پسرک وارد انبار شد و پس از دقایقی با ساعتی در دست بیرون آمد.
موضوع داشت جالب می شد. این همه بچه نتوانستند ساعت را پیدا کنند و این پسر به تنهایی و ظرف مدت کوتاهی آن را یافته بود.
کشاورز که خوشحال از یافتن ساعتش بود با صورتی متحیر از پسر بچه خواست تا رمز کار را بگوید.
پسر گفت که کار عجیب و غریبی انجام نداده است و فقط در سکوت کامل،گوش داده تا ببیند صدای تیک تاک ساعت از کجا به گوش می رسد. همین!
ذهن آرام خیلی بهتر از یک ذهن شلوغ فکر می کند.

|
تاریخ درج: 30/09/1392 | کد مطلب: 2 | تعداد نظرات: 0 | تعداد بازدید: 2036