کنترل نفس
به نام خداوند همه مِهر مِهر وَرز
کنترل نفس
در حال رانندگی بودم. یه ماشین از فرعی با سرعت زیادی اومد. یه لحظه توی دلم خالی شد. ترمز شدیدی کردم و اونم در چند میلیمتریم متوقف شد.
ناخودآگاه از دهنم حرفایی که مناسب نبود بیرون اومد. مرد با یه نگاه مهربون و با آرامش عذر خواهی کرد و گفت کار خیلی واجبی داره و باید زودتر می رسید.
از نحوه ی برخوردش جا خوردم و از خودم بدم آمد به خاطر لحن صحبتم. چیزی نگفتم و حرکت کردم.
یکم جلوتر ماشینو پارک کردم و به اتفاقایی که چند دقیقه قبل افتاد فکر کردم. به برخورد خودم، به واکنش اون مرد، به آرامشش، به عدم آرامشم.
بعضی وقتا یه تلنگرایی خیلی آدمو به فکر فرو می بره. من اگه مسلمونم؟ اگه شیعم؟ اگه خدا رو قبول دارم؟ فرستاده هاشو قبول دارم، یه سری قوانین هست که باید رعایتشون کنم. باید حواسم باشه که دینم این جور مواقع به منو به آرامش توصیه میکنه، به کظم غیض، به کنترل نفس.
ازاین جور اتفاقا، روزانه خیلی زیاده. از این تلنگرا کم پیش نمیاد. چشم بصیر میخواد. تیزبینی میخواد.
دقت می خواد. خدا ترسی می خواد. کاش همیشه حواسمون باشه به رفتارمون.

|
تاریخ درج: 14/11/1392 | کد مطلب: 13 | تعداد نظرات: 2 | تعداد بازدید: 2600