مناجات مشتاقان
به نام خداوند همه مِهر مِهر ورز
مناجات مشتاقان
توشه ام خالی است باور کن. آهی هم نیست در بساط عملم! کاهی هم نیست توبه ام در برابر کوه عصیانم. دستم تهی است؛ باور کن.
گواهش همین گدایی است که بارها بر در خانه ات کرده ام. نگرانم ! دائم در دلم آشوب است! تو صلاح مرا بخواه! تو مرا اصلاح کن !
تو بیا و معاهده ی صلح من با نفس وشیطان را بشکن. تو مصلح این پریشانی و تشویش باش. من کودک تازه پایم.

مبتدی این راهم. قدم کوتاه است و دور را نمی توانم دید. تو که بالای سرم ایستاده ای به مقصدم برسان. تو که تکفل مرا قبول کرده ای تکیه ام را به خودت استوار کن! تو که همواره پشتم را داشته ای، زیر پایم را خالی نکن! چه باک مرا از طوفان حوادث وقتی در کشتی تو نشسته باشم؟
چه باک مرا از سیل بلا وقتی بر قله ی اقتدا به تو ایستاده باشم؟چه هراس مرا از دام ها وقتی هم بال کاروان کوچ به سوی تو در پرواز باشم؟
من از تو هیچ نمی خواهم جز این که اجازه ندهی از رکابت جدا شوم! من از تو هیچ التماسی ندارم جز این که نگذاری گدائیم از تو کمرنگ شود!
تو را به مواسات و ایثار علی علیه السّلام قسم می دهم که سرچشمه ی سخاوتت را به روی من سد نکنی.
تو را به غربت مدنی اش سوگند می دهم که گنجینه ی جودت را به روی من مبندی . این بار بهانه ای دیگر جسته ام تا توجه تو را برای خود خریداری کنم.
بهانه ی من در غدیر است؛ آن جا که اولین مقارنه ی خورشید و ماه رخ داده است. بهانه ی من میان دولب امیر است؛ آن جا که دست به پرده های خیمه ی آسمان
می آویزد و مصرانه از خدا صلاح امر تو را می خواهد.
ای جانشین خدا در زمین! ای بقیۀ السّلف دست نشاندگان حق! ای بازمانده ی یادگاران آسمان در زمین! ای عبد خالص حق!
ای بنده ی بی بدیل پروردگار ! ای سر سپرده ی اراده ی اله ! دعایت می کنم به اقتدای سلطان سریر ارتضا علی بن موسی الرضا...
اللّهم اصلح عبدک و خلیفتک...

|
تاریخ درج: 15/12/1392 | کد مطلب: 16 | تعداد نظرات: 0 | تعداد بازدید: 2710