درد دِل
به نام خداوند همه مِهر مِهر وَرز
درد دِل
امام زمان خوبم؛ پدر نازنینم؛ نفس هام دارن خفه میشن از غصه.
از دردهایی که تو دلم انباشته شده و اگه بیرون بریزم دنیایی رو به آتیش می کشه.
گفتی میای. گفتی دنیا رو آباد می کنی، ماتم رو از دنیا ریشه کن می کنی. عقل ها رو کامل می کنی.
خلاصه به حدی دنیا دگرگون میشه که همه می گن؛ «یَأتی بِدینٍ جَدیدٍ» میگن دین جدید آوردی. خب بیا دیگه بابای عزیزم.
بمیرم واست! می دونم اگه دست خودت بود تا حالا اومده بودی. الهی بمیرم واسه قلب نازنینت که تمام غم و غصه ها توش جمع شده.
سال هاست نسل به نسل باهات عهد می بندیم که پشتت باشیم، یاور و همدمت باشیم.
«الّلهُمَ انّی اُجَدِّدُ لَهُ فی صَبیحَةِ یَومی هذا وَ ما عِشتُ مِن ایّامی عَهداً وَ عَقداً وَ بَیعَةً لَهُ فی عُنُقی لا اَحولُ عَنها وَ لا اَزولُ اَبَداً».
اما هممون شکستیم و می شکنیم این قول مردونه و زنونه رو...
هرجا رو که نگاه می کنم، جای خالیتون رو حس می کنم. آخه هیچی سر جاش نیست. هیچ کس آرامش نداره.
حتی داره نسلهای حیوانات هم منقرض میشه. دق می کنن اونام.
هممون، همه ی ما آدما مثل کسی می مونیم که وسط یه بیابونِ خشک و بی آب و علف گم شدیم و هیچ چیم واسه سیرابی و رفع گشنگیمون نداریم.
مستأصلیم، نگرانیم، ترسیدیم، نه؛ اصلا وحشت زده ایم.
غیر از اینه که تنها یه معجزه می تونه ما رو ازین وحشت غیر قابل وصف نجات بده؟!
آره؛ دارم خفه میشم. دنیا ظالمانه داره دستاشو دور گردنم فشار میده. هرچی هم دست وپا می زنم کاری از پیش نمی برم.
تنها امیدی که دارم، تشعشع نور شماست از اون دور دورا. غیر تو هیچکس رو ندارم. هیچ کس...

|
تاریخ درج: 29/12/1392 | کد مطلب: 14 | تعداد نظرات: 0 | تعداد بازدید: 2724