توسل
به نام خداوند همه مِهر مِهر وَرز
توسل
خیلی نگران بودم. حالم خیلی بد بود. به این فکر می کردم که واقعاً می شه این اتفاق نیفته؟! گفتم از این دوستم کمک می گیرم. ازون دوستم.
اما ته دلم راضی نبود مشکلمو با کسی درمیون بذارم. دیدم تنهاترین و مطمئن ترین فرد، امام زمانه. خیلی خالصانه و از ته دل ازش کمک خواستم.
گفتم بابای مهربونم! تو تنها کسی هستی که می تونی مشکلمو حل کنی. من بهت یقین دارم. از ته دل سپردم به حضرت.
گفتم من سپردم مشکلمو به شما و دیگه نگران چیزی نیستم. هرکار می کردم باز، ذهنم گاهی درگیر مشکلم می شد. اما سر خودمو گرم کارام کردم.
چند روز گذشت و هیچ اتفاق بدی نیفتاد. هیچی. بعد از چند هفته دیدم نه؛ واقعاً همه چی تموم شده. بغض کردم ازین همه مهربونی.
ازین همه توجه و این همه بی توجهی من. اینو از دلِ خودم ندیدم، از بزرگی حضرت دیدم. این لطف حضرت بوده نه دعای من.
ما همیشه محتاج کمک امام زمانمونیم. اگه الطاف خودش نباشه، زندگیمونو آب می بره.
آخه این همه مهربونیو چه طوری پاسخ بدیم و شکرگزاریش کنیم؟!
|
تاریخ درج: 12/01/1393 | کد مطلب: 5 | تعداد نظرات: 2 | تعداد بازدید: 1823