جواهری در قلب هندوستان
به نام خداوند همه مِهر مِهر وَرز
جواهری در قلب هندوستان

در دارالخلافه ی شهر آگره ی هندوستان، مناظره ای در جریان بود.
یک طرف عالم بزرگ اهل تسنن، عبدالقادر بن ملوک شاه بدوانی و در سمت دیگر، نورالله شوشتری، قاضی القضات هندوستان قرار داشت.
مردم گروه گروه برای دیدن این مناظره جمع می شدند. مناظره از چند جهت قابل توجه بود.
عبدالقادر، سنّی متعصبی بود که در مناظرات مختلف پیروز شده بود و از طرفی قاضی، که بسیار مورد اعتماد اکبرشاه، حکمران هندوستان بود، مورد علاقه ی اکثر مردم بود. قاضی شوشتری به حکم تقیه، مذهب خود را پنهان می کرد ولی دوست و دشمن می دانستند که قاضی شیعه مذهب می باشد.
بدخواهان هر چه می کوشیدند، نمی توانستند این مسئله را اثبات کنند ولی در این مناظره خیلی ها منتظر بودند که بالاخره قاضی، شریعت خود را نمایان کند.
مناظره آغاز شد. عبدالقادر سوال می کرد و قاضی که تسلط کافی بر مبانی فقهی و کلامی تمام مذاهب داشت، جواب هر سوال را بر مبنای مذاهب پنچ گانه ی حنفیه، مالکیه، حنبلیه، شافعیه و شیعه می دادند و در خاتمه، با کلام زیبای خود، نظر شیعه را با ظرافتی خاص بر کرسی می نشاند.
با طرح هر سوال، نفس ها در سینه حبس می شد که این بار قاضی برای جواب دادن مجبور می شود دست از تقیه بردارد، ولی هر بار سید شوشتری با قدرت و تسلط کامل به سوالات پاسخ می داد.
سرانجام مناظره به پایان رسید. عبدالقادر به شکست خود در مناظره اعتراف کرد و با وجود تعصب زیاد، زبان به تمجید از قاضی شوشتری گشاد و بیان کرد:
«او قدرت مفتیان گستاخ و مغرور را کاهش داده و با فرمان او، راه دزدی و رشوه بسته شده است. گرچه مطمئن هستم قاضی مذهب شیعه دارد ولی در انصاف، عدالت، تقوا، تواضع، عفت، پاکدامنی و تمام ویژگی هایی که انسان های شریف دارند، ممتاز است و به خاطر دانش و سخاوت و ملایمت و ذکاوتش مشهور است.» (1)
قاضی نورالله که دشمنانش این گونه زبان به تعریف از او می گشودند در شهر شوشتر به دنیا آمده بود و نسبش به امام زین العابدین علیه السّلام می رسید.
ایشان در سال 993 هجری قمری روانه ی هندوستان شد . اکبر شاه، حکمران با لیاقت آن زمان، به او مقام قاضی القضاتی هند را پیشنهاد داد.
سید شوشتری آن مقام بلند را به این شرط پذیرفت که در کار قضاوت بنا بر اجتهاد خویش رأی دهد و مطابق فقه، در فرق مختلف قضاوت کند.
یعنی اگر شخصی مالکی بود بر اساس فقه مالکی بر او قضاوت کند. سلطان این شرط را قبول کرد. بدین ترتیب قاضی می توانست احکامی را که بیشتر به سود مردم و همچنین نزدیک تر به شیعه بود برگزیند.
قاضی در این مدت به تألیف کتب فراوان مشغول شد و شاگردان بی شماری را در هندوستان تربیت نمود. کتمان مذهب از یک سو، قدرت و تسلط او بر مبانی فقهی و کلامی مذاهب از سوی دیگر، در کنار آوازه ی زهد و پارسایی او، طلاب و بزرگان مذاهب گوناگون را به پای درس وی می کشاند.
او در آن خطه، به جنبشی دامنه دار دست زد. ایشان نخستین مبلّغ بزرگ در هندوستان است که به نشر و توضیح تشیع پرداخت.
پس از مرگ سلطان اکبر، پسرش جهانگیر شاه بر تخت نشست. علمای دربار در صدد فتنه و بر انگیختن شاه در آمدند تا با اثبات تشیع قاضی شوشتری او را از بین ببرند.
در این راستا شخصی را به عنوان شاگرد قاضی به نزدش فرستادند او خود را شیعه معرفی کرد و اطمینان قاضی را به دست آورد و توانست نسخه ای از کتاب قاضی به نام «مجالس المؤمنین» را که شرح حال رجال نامدار شیعه بود بدست آورد و به عنوان سند تشیع قاضی نورالله شوشتری، به شاه ارائه نماید.(2)
قرار شد قاضی را به جرم تشیع 70 ضربه تازیانه بزنند. شاه انجام این کار را بر عهده ی بدخواهان قرار داد.
آن ها نیز بنا بر دشمنی دیرینه با قاضی، شرایط اجرای حد را برای او سخت کرده و با چوب خاردار بر بدن این عالم هفتاد ساله حد زدند تا آن جا که قاضی با بدنی پاره پاره تاب نیاورد و زیر این شکنجه شهید شد.
مزار قاضی نورالله که به شهید ثالث نیز مشهور است، در آگره ی هندوستان، هنوز میعاد گاه مسلمانان و شیعیان می باشد.(3)
منابع:
(1) احقاق الحق جلد اول
(2) فوائد الرضویه
(3) کتاب شهداء الفضیله

|
تاریخ درج: 31/01/1393 | کد مطلب: 12 | تعداد نظرات: 0 | تعداد بازدید: 2388