محمد بن ابی بکر
به نام خداوند همه مِهر مِهر وَرز
محمد بن ابی بکر
سال 36 هجرت بود و علیّ بن ابی طالب علیه السّلام خلیفه و أمیرالمؤمنین علیه السلام بودند. ایشان برای سرزمین مصر به دنبال حکمرانی منصف و توانا می گشتند. معاویه و طرفدارانش در صدد تضعیف حکومت بودند و عمروعاص، وعده ی حکومت مصر را از معاویه گرفته بود.
حضرت علی علیه السّلام محمد بن ابی بکر را به حکومت مصر انتخاب کردند.
محمد پسر ابوبکر، همان غاصب حق امام علی علیه السّلام بود. مادرش اسماء بنت عمیس، بعد از مرگ ابوبکر به عقد علی علیه السّلام در آمد.
محمد در خانه ی امام علیه السّلام بزرگ شد و برای خود پدری جز علی علیه السّلام نشناخت. از نزدیک با شیوه ی زندگی امام علیه السّلام آشنا شد و مسائل دین را بی واسطه از حضرت آموخت. أمیرالمؤمنین علیه السّلام نیز محمد را بسیار دوست داشتند و می فرمودند : « محمّد از صلب ابوبکر ولی فرزند من است.»(1)
محمد هنگامی که به مصر رسید از سوی مردم مورد استقبال قرار گرفت. آن ها، او را فرزند ابوبکر می دانستند ولی محمد از همان روز نخست خود را نماینده ی حضرت علی علیه السّلام معرفی کرد و به انتقاد از پدرش و خلفای سه گانه پرداخت.
معاویه نامه ای به او فرستاد و در آن، رابطه اش با ابوبکر را به او یاد آور شد. محمد بن ابوبکر جواب او را این گونه داد:
« چگونه خود را با علی علیه السّلام برابر می دانی با این که او وارث نبیّ خدا و وصیّ او و پدر فرزندان اوست؟ علی علیه السّلام اولین پیرو و آخرین وداع کننده ی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم است. تو ای ملعون، دشمن او و فرزند دشمن رسول خدا هستی و پسر عاص نیز مددکار گمراهی توست.»(2)
معاویه که کینه ی محمد را به دل گرفته بود، بعد از جنگ صفین تصمیم گرفت از محمد انتقام بگیرد. در آن زمان اوضاع مصر به نفع محمد نبود.
شورش های فراوانی در مصر به وقوع می پیوست و گروهی به خون خواهی عثمان بر محمد می شوریدند و او را قاتل عثمان، خلیفه ی سوم می دانستند.
پس معاویه عمروعاص را به قصد مصر با شش هزار سرباز روانه ی آن سرزمین کرد. عمروعاص نامه ای به محمد نوشت و او را متهم به قتل عثمان و تهدید به مرگ کرد. محمد، سرباز رشید و جوان اسلام از مولای خود امام علی علیه السّلام دستور مقاومت گرفت.
امام علیه السّلام مالک اشتر را برای برطرف کردن آشوب در مصر به آن جا فرستادند و نامه ای برای محمد ارسال و از او دلجویی فرموده و در نامه آورده بودند:
« محمّد؛ من مالک را به این دلیل نفرستادم که تو مرتکب کوتاهی و تقصیر شده ای؛ تو تمام تلاش خود را کردی. بلکه بدین خاطر چنین کاری کردم که تو را به کاری آسان تر بگمارم. »
محمد هنگامی که نامه را خواند به اطرافیان گفت:
« هیچ کس به مانند من به رأی أمیر المؤمنین علیه السّلام راضی نیست. من از امر ایشان پیروی می کنم و تا آمدن مالک تلاش می کنم تا مصر را سرپا نگه دارم. »
ولی مالک اشتر هیچ گاه به مصر نرسید و در راه مصر با سم، شهید شد. پس محمد به جنگ با عمروعاص پرداخت. در جنگی نابرابر میان لشکر 6000 نفری معاویه و یاران اندک محمد، محمد بن ابوبکر شکست خورد و این جوان بیست و هشت ساله را دستگیر کرده و به شهادت رساندند و پیکر او را در بدن چهار پایی گذاشته و سوزاندند تا بار دیگر مظلومیت یاران علی علیه السّلام بر همه آشکار شود.
امام علی علیه السّلام بعد از شنیدن خبر شهادت محمد، بسیار غمگین شدند و فرمودند:
« من در سوگواری محمّد بسیار آزرده ام و در این فاجعه از خداوند صبر می خواهم. او تربیت شده ی من بود و در خانه ی من رشد یافته بود. او برای فرزندانم برادر به حساب می آمد. محمّد شمشیری برنده و تیز برای اسلام بود. اندوه ما بر شهادت محمّد به اندازه ی شادی شامیان است، چرا که از آنان یک دشمن و از ما یک دوست کم شد.»(3)
منابع:
(1)الغارات صفحه 158
(2)مروج الذهب تاریخ مسعودی
(3)الکامل جلد3 و الغارات

|
تاریخ درج: 29/03/1393 | کد مطلب: 6 | تعداد نظرات: 0 | تعداد بازدید: 2772