یارانی اندک
به نام خداوند همه مِهر مِهر وَرز
یارانی اندک
تازه وارد بود؛ سفری دور و دراز از خراسان کرده بود. از زمانی که به شهر رسیده بود، به دنبال خانه ی امام جعفر صادق علیه السّلام می گشت.
بالاخره به درب منزل رسید. در زد و شخصی او را به داخل راهنمایی کرد.سلام کرد و در گوشه ای نشست.
مدتی گذشت تا حضرت از او سوال کردند: «از خراسان چه خبر؟»
مرد بلافاصله پاسخ داد: «یابن رسول الله! یاران شما در خراسان بسیارند. همه در انتظار امر شما تا به یک اشاره قیام نموده و حکومت ظلم عباسیان را سرنگون کنند. آخر شما از چه روی نشسته اید و فرمان جهاد نمی دهید؟ در همین خراسان ما صد ها تن حاضر هستند جان خویش را فدای شما نمایند.»
حضرت چند دقیقه ای تامّل کردند و بعد رو به او کردند و فرمودند: «بلند شو و در تنور آتش بنشین.»
مرد خراسانی که تعجب کرده بود شروع به عذر خواهی نمود و تمنا کرد که حضرت او را از این کار معاف نماید وگفت:
«آقاجان من قصد جسارت نداشتم من را ببخشید. اشتباه کردم.» حضرت او را از این کار معاف کردند. کمی بعد یکی از یاران امام وارد خانه شد و سلام نمود.
حضرت پس از دادن جواب سلام او بلافاصله به او گفت:« هارون مکی! کفش هایت را بردار و در تنور بنشین.»
هارون بدون اندکی درنگ کفش هایش را برداشت و داخل تنور شد. مرد خراسانی از تعجب زبانش بند آمده بود.
در دل می گفت: «بیچاره چه کرده بود که حضرت این گونه او را عتاب فرمود.» در همین افکار بود که صدای امام او را به خود آورد که می پرسیدند:
«خوب مرد خراسانی. دیگر چه خبر از دوستان ما داری؟»
مردکه دیگر از سخن بیجا گفتن ترسیده بود گفت: «همگی سلام و تهنیت خویش را نثار شما کردند و خمس و زکات اموال خود را به من دادند تا به دست شما برسانم.»
دقایقی به گفت و گو گذشت بعد حضرت رو به مرد کرد و گفت :«حال برخیز و درون تنور را بنگر.»
مرد بی تاب از این که چه بر سر هارون آمده است از جای برخاست و داخل تنور را نگاه کرد.
با شگفتی تمام دید هارون در سلامت کامل بی آن که جایی از بدنش بسوزد مشغول تلاوت قرآن است.
حضرت رو به مرد خراسانی کرد و پرسید: «در خراسان شما چند نفر همچون هارون هستند؟» مرد پاسخ داد: « به خدا هیچ کس.»
سپس امام به او گفت: «بدان که ما به این امر آگاه تر از شما هستیم. اگر به تعداد انگشتان دست یارانی همچون هارون داشتیم همانا قیام می کردیم.»
آری؛ این درسی بزرگ بود که رییس مکتب جعفری، امام صادق علیه السّلام قرن ها پیش به ما آموختند. مَثل ما در این روزگار همچون آن مرد خراسانی است.
ما که در غیبت امامان سینه چاک می کنیم، از کجا معلوم که با آمدن حضرتش، همچون آن مرد خراسانی از اجرای امرش سرباز نزنیم؟ کدام یک از ما حرارت ایمان را که به آتش در کف دست تعبیر شده است را به جان خریده و تاب می آوریم؟
بیایید در ایام شهادت صادق آل محمّد صلوات الله علیهم اجمعین، از خدا بخواهیم که معرفتی همچون هارون به ما عطا کند تا مبادا روزی کذب ادعایمان بر ما روشن شود. از همین امروز تمرین خدمت به آستان عزیزی را کنیم که جدش امام صادق علیه السّلام در حق او فرمودند:
«لَو اَدرَکتُهُ لَخَدَمتُهُ اَیَّامَ حَیاتی.»
«اگر روزگار او را درک می کردم ایام زندگانی ام را صرف خدمتگذاری به او می کردم.»
منابع:
به نقل از کتاب شریف بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، جلد47، صفحه 123

|
تاریخ درج: 30/05/1393 | کد مطلب: 9 | تعداد نظرات: 0 | تعداد بازدید: 2093