درسی از خطابه
به نام خداوند همه مِهر مِهر وَرز
رسالت مساوی با معرفی جانشین
وَ إنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ
ای پیامبر اگر اين کار را انجام ندهي، رسالت خويش را انجام نداده اي؛ چون رسالت تو پيام رساني است و آخرين پيام رساني، امر معرفی جانشين است.
مشخص می شود که معرف جانشين مساوي با رسالت است؛ چون رسالتی که پيامبر 23 سال زحمت آن را کشيده اند، اگر ناقص باشد، فايده اي ندارد.
اگر براي خودش جانشين تعيين نکند که ديگر نمی تواند ادامه دهد؛ لذا اگر سني ها اين آيه را در مورد وضو و هر حکم ديگری تفسير کردند، معنا ندارد؛ براي اين که قبل از این موضوع ولايت و سرپرستی به طور رسمي و علني در مقابل مردم انجام نشده بود.
وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ
ای پیامبر از مردم ترس نداشته باش و خدا تو را از مردم حفظ مي کند.
قبول خلافت و امامت همگانی است
أَنْ أَقُومَ في هذَا الْمَشْهَدِ فَأُعْلِمَ كُلَّ أَبْيَضَ وَأَسْوَدَ [3] که در این مکان به پا خیزم و به هر سفید و سیاهی اعلام کنم.
کسي از مسئله ي قبول خلافت و امامت، مستثني نيست. پس امامت و خلافت و جانشيني رسول خدا صلي الله عليه و آله عام و تمام است، منطقه اي نيست و پايانِ زماني و مکاني و پايانِ جمعيتي هم ندارد.
كُلَّ أبْيَضَ وَأسْوَدَ يعني همه ي مردم؛ چون پاياني از زمان و مکان تعيين نکرده اند، همه جا را شامل مي شود.
خاتم الانبیاء صلي الله عليه و آله چند اصطلاح به کار مي برند؛ چون هر کدام از اين اصطلاحات را که تنهایی به کار ببرند ممکن است، اشکال کنندگان به اسلام بگويند که حدّش اين است؛ واژه هاي مختلفي مي فرمایند تا همه ي ابعادِ امامت مشخص شود.
مثلا: مي گويند اگر من مسافرت رفتم، راجع به امتحانات با فلانی صحبت کنيد. اگر راجع به جزوه ها کار داشتيد، با ديگری صحبت کنيد و... که اين ها اجزاست؛ امّا اگر عباراتي راجع به يک نفر گفته شد؛ مثلاً: من که بيرون رفتم، محمد جانشين من است؛ اگر پول هم خواستيد از ايشان بگيريد و... در همه ي شرايط به او مراجعه مي کنيد.
علي عليه السّلام برادر من است.
أَنَّ عَلِي بْنَ أَبي طالِبٍ أَخي وَ وَصِيّي وَ خَليفَتي عَلي أُمَّتي [4]که علی بن ابیطالب برادر وصی و جانشین من در میان امت أنَّ عَلِي بْن أبي طالِبٍ أَخي
علي بن ابيطالب عليه السّلام برادرِ من است و اشاره به جريان اخوّتی است که رسول خدا صلي الله عليه و آله بين تمام صحابه قرار داده بودند.
ابوبکر و عمر با هم برادر شدند و پيامبر با تنها کسي که صيغه ي اخوّت خواندند، امیرالمؤمنین عليه السّلام بودند؛ یعنی نشان دادند که علي بن ابيطالب عليه السّلام را از ميان بقيه برگزيده اند. نشان مي دهد که پيامبر صل الله علیه و آله ایشان را هم سطح و برابر خود مي دانند و این نکته ي بسیار مهمي است.
ضمناً اخوّت اشاره به اين دارد که اگر کسي به کسي خيلي نزديک باشد، مثل اين است که با هم يک پدر و مادر دارند. لذا مي فرمايند:
أنَّ عَلِي بْنَ أبي طالِبٍ أخي وَ وَصِيّي علي عليه السلام وصيّ من است
وصيّت حدود دارد؛ مثلاً مي گويد: وصيِّ من در اموالم شمايید، يا وصيِّ من در جلساتم فلانی است.
وقتي پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله مي فرمایند: اَخي وَ وصيّي ؛ تعيين نمي کنند که اين وصيّت در کجاست، وصيّت عمومي مي شود.
در عين حال، چون در آن زمان، وصيّ براي مردمِ معمولي فقط در خانواده و اموال رسم بوده، ممکن بوده که بگويند وصيّ يعني در خانواده و اموال.
به همين علت پيامبر در توضيح مي فرمايند: وَ خَليفَتي عَلي أُمَّتي.
وَ خَليفَتي عَلي أُمَّتي [5]
يعني جانشينِ من در امّتِ من است. يا رسول الله امت شما تا چه زمانی هستند؟
در قرآن کريم داريم:
لِلْعالَمينَ نَذيراً [6]
وَ أُوحِيَ إلَيَّ هذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ [7]
پس بُرد امّت بي نهايت است. بي نهايت به اين معنا که زمان ندارد و زمانش تا قيامت است.
لِذا با خَليفَتي عَلي أُمَّتي احتمال های داده شده در وصيّ، بُردش بيشتر مي شود.
وَالْإمامُ مِنْ بَعْدي [8] علي عليه السلام امام پس از من است.
يعني امام بعد از من است، خيال نکنيد فقط در امتِ من خليفه است.
امام معناي خودش را دارد؛ چون امام احتياج به مأموم دارد. امام است؛ يعني رهبري و پيشوايي دارد. در نماز جماعت، مسائل شرعي، قانون آوري؟! هيچ يک را مشخص نکرده و نفرموده اند!
نسبت هارون به موسي
الَّذي مَحَلُّهُ مِنّي مَحَلُّ هارُونَ مِنْ مُوسي [9] هم او که جایگاه اش نسبت به من به سان هارون نسبت به موسی است.
معلوم مي شود 130هزار نفر مردمِ آن زمان داستان حضرت موسي و هارون را مي دانسته اند؛ چون يهودي ها از سال ها قبل شنيده بودند که پيامبرِ آخر الزمان از يثرب مي آيد و در آن جا به حکومت مي رسد، آمده بودند اطراف يثرب سکونت گزيده بودند و در اثر رفت و آمد، فرهنگ شان به اهلِ مدينه منتقل شده بود؛ لذا اهل مدينه و مکه هم مسئله ي حضرت موسي و هارون را مي دانستند. نسبت هارون به موسي، نسبت وزارت و ادامه ي دين بود؛ لذا به راحتي اعلام مي فرمایند:
إِلاَّ أَنَّهُ لانَبِي بَعْدي [10] مگر این که پیامبری پس از من نخواهد بود.
يعني علي عليه السلام پيغمبر نيست، قانون آور نيست؛ امّا نسبتش به من، مثل نسبت هارون به موسي است و هر کدام از اين ها ممکن بود دغدغه اي ايجاد کند.
|
تاریخ درج: 04/08/1393 | کد مطلب: 2 | تعداد نظرات: 0 | تعداد بازدید: 1992