معرفی علما و اصحاب
به نام خداوند همه مِهر مِهر وَرز
دفاع در دربار هارون عباسی
رو به روی کاخ هارون عباسی ایستاد و از ته دل آه کشید. حُسنیه که در کنارش بود با لبخندی گرم به او آرامش داد و او را به انجام کاری که تمایلی به آن نداشت تشویق کرد. حُسنیه فقط برای او یک کنیز نبود. او حُسنیه را وقتی کودکی پنج ساله بود، نزد خود آورده بود. حُسنیه کودکی ایرانی تبار بود که در جریان جنگ به اسارت مسلمانان در آمده بود. او حُسنیه را چون فرزند خود دوست داشت.
از همان سال های کودکی، او را به مکتب فرستاده بود؛ چرا که او را در کسب علم و معرفت بسیار مشتاق دیده بود. شغلش بازرگانی بود و از یاران نزدیک امام صادق علیه السّلام. برای همین حُسنیه را به مدت ده سال برای کسب علم و معرفت به محضر مبارک حضرت فرستاد.
-حسنیه، به یکی از بهترین شاگردان امام تبدیل شد و نزدیک به بیست سال از عمرش را به مطالعه ی علوم دینی گذراند.- او، بعد از به شهادت رسیدن امام صادق علیه السّلام در اثر ظلم و ستم دشمنان، اموال و دارایی هایش را از دست داد تا جایی که از دار دنیا جز حُسنیه چیزی برایش باقی نمانده بود.
حُسنیه که فقر و تنگدستی ارباب خود را دید به او پیشنهاد کرد که او را برای فروش به دربار هارون عباسی ببرد. خواجه اصلا به این امر راضی نبود ولی حُسنیه او را راضی کرد و به او قول داد که به زودی به نزدش باز گردد.
به هارون عباسی خبر دادند که مردی از بازرگانان قدیمی که ورشکست شده، کنیزش را با بهایی گران برای فروش آورده و ادعا کرده هنر این کنیز آن است که اگر تمام علمای خود را جمع کنی تا در علوم و مسایل شرعی با او بحث کنند، بر همه پیروز می شود.
هارون قبول کرد که حسنیه را به هزار دینار زر خریداری کند. در اولین برخورد، زمانی که از دین و مذهبش پرسید، حسنیه با شجاعت دین خود را دین رسول خدا و مذهبش را مذهب اهل بیت ایشان علیهم السّلام معرفی کرد. هارون تصمیم گرفت علم او را بیازماید.
پس دستور داد علماء و فقهای بغداد چون ابو یوسف، ابراهیم نظام و ابراهیم بن خالد عونی جمع شوند. حسنیه بدون هیچ ترسی، از مذهب اهل بیت علیهم السّلام دفاع کرد و با آنان به مباحثه و مجادله پرداخت؛ به طوری که کسی نمی توانست با او مقابله کند. می گویند بیش از چهار صد تن از علمای روزگار، در این مجلس حاضر شدند و حسنیه با زبانی شیوا، به تمام سوالات آنان پاسخ داد به طوری که حاضرین از سخنان او متعجب شدند و حتی بارها حضار و حتی شخص هارون عباسی را منقلب و به گریه انداخت.

سخنان او، از تفسیر آیات قرآن و احادیث و اثبات حدیث غدیر و انحراف اصحاب سقیفه و اثبات ولایت أمیرالمؤمنین علیه السّلام و فرزندانش تا مصایب اهل بیت علیهم السّلام و شهادت امام حسین علیه السّلام در حضور بیش از 400 عالم، نقل و در تاریخ موجود است.(1)
سرانجام زمانی که هارون الرشید، ضعف علمای خود در برابر این بانوی دانشمند را مشاهده کرد، فهمید که اگر این مجلس را پایان ندهد، تحولی عظیم در اهل علم به وجود خواهد آمد. پس دستور داد هدایای گران بها برای حسنیه بیاورند و مجلس را تعطیل کرد. با این حال، در پایان مجلس، تمامی علما از مخالف گرفته تا موافق، او را تحسین کردند. فردای آن روز به هارون خبر رسید که سخنان حُسنیه در شهر دهان به دهان می گردد و تا کنون بیش از چهار صد نفر مذهب خود را تغییر داده و مذهب تشیع را برگزیده اند.
هارون حسنیه را به حضور طلبید و به او گفت:« من تو را آزاد کردم به شرطی که از این شهر خارج شده و به سرزمینی دیگر بروی. »
این گونه حسنیه به همراه ارباب سابق خود و عده ی زیادی، پنهانی به سمت مدینه حرکت کردند و در آن جا ساکن شدند.
حسنیه سال ها از محضر امام کاظم علیه السّلام بهره برد و پس از ایشان برای یاری رساندن به امام رضا علیه السّلام، راهی خراسان شد و در همان جا وفات یافت.
می گویند مدفن ایشان در شهرستان تربت حیدریه در روستای حسنی قرار دارد.
منابع:
(1)رساله ی حسینیه- جمال الدین ابو الفتح رازی
(2)حلیه المتقین – علامه مجلسی

|
تاریخ درج: 15/12/1393 | کد مطلب: 5 | تعداد نظرات: 0 | تعداد بازدید: 2525