درسی از خطابه ی غدیر
به نام خداوند همه مِهر مِهروَرز
ادامه از شماره قبل
قدرت امام علیه السّلام
نکتهي بعدي اين است که علم و قدرت يا اکتسابي است يا وهبي الاهي. وهبی الهي يعني اينكه موهبت و بخشش و اعطاي خداوند باشد.
علوم اکتسابي چيزهايي است مثل علم تجارت، دانش فيزيک، علم به قوانين شهرداري يا علم به قواعد ترخيص كالا. اينها علوم اکتسابي هستند.
اين علم اکتسابي است که انسان بداند مثلاً بهترين مارك حوله، برند فوزن آلمان است. اما قدرت آن است که بتواند حوله را ببافد؛ آن را ايجاد بکند، تغييرش بدهد، بستهبندياش بکند و وزناش را تحمل بكند و آن را بردارد. اينها قدرت است. کسيکه به علم کامپيوتر وارد است لازم نيست که قدرتاش را هم داشته باشد. خيليها کامپيوتر را خوب ميشناسد و ميدانند پردازنده مرکزی آن چكار ميكند اما قدرت اينکه آن را بسازند و جابهجا بكنند ندارند ولي علماش را دارند و ميدانند چگونه از آن استفاده بكنند.
در علم و قدرت اکتسابي اين دو مساوي و همارز نيستند. لازمهي علم قدرت نيست اما قدرت لازمهاش علم است. کسيكه قدرت داشته باشد كاري بكند حتماً علماش را هم دارد اما کسيکه علم داشته باشد لازم نيست حتماً قدرت هم داشته باشد؛ ممکن است قدرتاش را داشته باشد يا نداشته باشد.
ولي در علم و قدرت وهبي الاهي، علم مساوي است با قدرت. هرکس علم داشته باشد قدرتاش را هم دارد. آيا خود خداوند اينچنين است؟ ميبينيم كه بيشتر خدا را به عالمبودنش ميخوانند. بيشتر از اينکه خدا را قادر و قدير بگويند ميگويند خداي عالم و عليم. چون اگر گفته شود عالم و عليم شامل قدرت هم ميشود و قدرت در علم مستتر است.
ولي قدرت هم جداي از علم از صفات خدا است و چنين صفتي جداگانه هم براي خداوند آمده است. حالا از کجا ميگوييم علم وهبي الاهي مساوي است با قدرت؟ به قرآن رجوع ميكنيم. "قالَ الَّذي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ أَنَا آتيکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْکَ طَرْفُکَ".
آنكس كه بهرهاي و علمي از كتاب داشت به حضرت سليمان گفت تخت ملكهي سبا را كه در بلقيس بود به یک پلكزدني از سبا ميآورد.
در آيه آمده است كسيكه"عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتاب"و نفرموده"قال الذي عنده قدرة"؛ يعني كسيکه قدرت دارد. پس معلوم ميشود علم و اينكه قدرت داشته باشد و بياورد مثل هماند و همارزند. يعني عالمبودن و آوردن تخت مناسبت دارند.
معنا ندارد اينكه بگوييم من کامپيوتر بلدم پس از نردبان بالا ميروم. کامپيوتر دانستن يكچيز است و بالارفتن از نردبان چيز ديگري. اينها تناسب ندارند. اما منطقي است اگر كسي بگويد من كامپيوتر بلدم و حالا ميآيم دستگاه شما را اسمبل ميكنم يا لپتاپتان را تعمير ميكنم.

در آيهاي دیگر از قرآن آمده است که"وَ يَقُولُ الَّذينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ كَفى بِاللَّهِ شَهيداً بَيْني وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتاب".
و کسانی که کافر شدند میگویند: «تو فرستاده نیستی.» بگو: «کافی است خدا و آن کس که نزد او علم کتاب است، میان من و شما گواه باشد».
آنكس كه علم كتاب بهتمامي پيش او است حضرت اميرالمؤمنين علیه السلام است. ايشان علمالکتاب دارند و اين علمالکتاب يعني قدرت. يعني همانطور که حضرت علي علیه السّلام همهي علوم را دارا هستند تمام قدرتها را هم دارند و حتی ميتوانند تمام كهکشانها را جابهجا بكنند.
غرض آنكه معلوم ميشود از لوازم امامت اين است كه امام بايد اصل علم و اصل قدرت و اخلاق را دارا باشد. يعني بايستي به سرچشمه متصل باشد.
بهاصطلاح بايد قدرت و اخلاق و علماش، واقعی، حقیقی، اصلی و اصطلاحاً اوريجينال باشد.
خلاصهی درس چهارم:
پيامبر صلّی الله علیه و اله در معرفي اميرمؤمنان علیه السّلام سه نكته را بيان ميفرمايند.
1- نكتهي اول، دستهاي از كمالات اخلاقي و كمالات فردي ايشان است. كمالات اخلاقي مانند"فَهُوَالَّذي يَهدي إِلَي الْحَقِّ وَيَعْمَلُ بِهِ، وَيُزْهِقُ الْباطِلَ وَيَنْهي عَنْهُ"، و كمالات فردي مانند"أَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ لَمْ يَسْبِقْهُ إِلَي الْايمانِ بي أَحَدٌ، وَالَّذي فَدي رَسُولَ اللّهِ بِنَفْسِهِ، وَالَّذي كانَ مَعَ رَسُولِ اللّهِ. أَوَّلُ النّاسِ صَلاةً وَ أَوَّلُ مَنْ عَبَدَاللّهَ مَعي"(حدود ۲۰۰ صفت را در اين خطبه برميشمارند).
2- نكتهي دوم، اشاره به علم ايشان است. علم را در سه دسته ارائه ميدهند، اول علمِ به هر چيز"مامِنْ عِلْمٍ إِلاَّ وَقَدْ أَحْصاهُاللَّهُ فِي"، "وَ كُلُّ عِلْمٍ عُلِّمْتُ فَقَدْ أَحْصَيْتُهُ في إِمامِ الْمُتَّقينَ"، "وَما مِنْ عِلْمٍ إِلاّ وَقَدْ عَلَّمْتُهُ عَلِيّاً"، "وَ هُوَ الْإِمامُ الْمُبينُ الَّذي ذَكَرَهُ اللَّهُ في سُورَةِ يس: {وَ كُلَّ شَيءٍ أَحْصَيْناهُ في إِمامٍ مُبينٍ}"؛ دوم علم به حلال و حرام (تمام شريعت)"مَعاشِرَالنّاسِ، وَ كُلُّ حَلالٍ دَلَلْتُكُمْ عَلَيْهِ وَكُلُّ حَرامٍ نَهَيْتُكُمْ عَنْهُ"."إِنَّ اللَّهَ قَدْ أَمَرَني وَنَهاني"، "وَقَدْ أَمَرْتُ عَلِيّاً وَنَهَيْتُهُ بِأَمْرِهِ". "فَعِلْمُ الْأَمْرِ وَالنَّهُي لَدَيْهِ"؛ سوم علم به قرآن، تفسير، شأن نزول و تأويل آن"مَعاشِرَالنّاسِ، تَدَبَّرُوا الْقُرْآنَ وَ افْهَمُوا آياتِهِ وَانْظُرُوا إِلي مُحْكَماتِهِ وَلاتَتَّبِعوا مُتَشابِهَهُ"، "فَوَاللَّهِ لَنْ يُبَيِّنَ لَكُمْ زواجِرَهُ وَلَنْ يُوضِحَ لَكُمْ تَفْسيرَهُ إِلاَّ الَّذي أَنَا آخِذٌ بِيَدِهِ وَمُصْعِدُهُ إِلي وَشائلٌ بِعَضُدِهِ وَ رافِعُهُ بِيَدَي وَ مُعْلِمُكُمْ".
3- نكتهي سوم اشاره به قدرت ايشان است. اشاره به اينكه ايشان امام متقين است را ميتوان در اين دسته قرار داد. البته پيامبر صلّی الله علیه وآله زياد روي اين دستهی سوم كار نكردند، زيرا مردم كشش كافي براي درك آن را نداشتند.
باید توجه داشت که علم و قدرت اميرمؤمنان و ائمهي اطهار علیهم السّلام از سنخ علوم وهبي هست نه اكتسابي. در علوم وهبي، علم، نِد و همراه با قدرت است.
والسّلام عليكم و رحمة الله و بركاتُه

|
تاریخ درج: 16/05/1396 | کد مطلب: 2 | تعداد نظرات: 0 | تعداد بازدید: 769