قرارهای اخلاقی
به نام خداوند همه مِهر مِهروَرز
مال حلال ----- بخوريم يا نخوريم
جهان مانند باغي است كه خداوند آفريده و پاكان و صالحان همچون گل و گياهانی است كه آن را زينت داده اند و نعمتهاي خداوند همچون آب نهري است كه باغبان براي گل هايش روان مي سازد تا آنها را بپروراند و رشد دهد.
خوراك هاي حلال نيز از نعمت هاي الهي است كه در اختيار بندگان قرار داده تا از آن بهره ببرند و نيرو بگيرند. اما استفاده از خوراكي ها تابع برنامه هايي از جانب خداست تا آن كه مانند ديگر نعم الهي در جهت اطاعت خداوند به كار گرفته شود. آيات قرآن نشان مي دهد كه مومن نبايد خود و خانواده اش را از نعمتهاي الهي محروم كند. اما بايد حدود خوردن را رعايت نمايد. يكي از اين حدود, پرهيز از اسراف است.
طبيبي نصراني خدمت امام صادق علیهالسلام رسيد و عرض كرد:" يا ابن رسول الله, آيا در كتاب پروردگار شما و سنت پيغمبرتان از طب چيزي ذكر شده است؟"
1- امام علیهالسلام فرمودند:" آري در كتاب خدا اين آيه آمده است:" كلوا و اشربوا و لا تسرفوا" بخوريد و بياشاميد ولي زياده روي نكنيد.( 31/اعراف.)
اما در سنت, پيغمبرمان حضرت رسول صلی الله علیه و اله فرموده اند:" الحميه من الاكل, رأس كل دواء و الاسراف في الأكل رأس كل داء" خودداري از غذا سرآمد و برترين دارو است براي سلامتي, و زياده روي در خوراك هم مايه و سبب همه امراض است.
مرد نصراني از جا حركت كرد و گفت:" به خدا سوگند, كتاب خدا و سنت پيغمبر شما جايي براي طب جالينوس نگذاشته است."( پند تاريخ,ج3,ص217)
نكته ديگر اين كه از اين نعمت ها در انجام عمل صالح استفاده كند.
در قرآن كريم مي خوانيم:
" كلوا من الطيبات و اعملوا صالحاً."( 51/مومنون)
از چيزهاي حلال بخوريد و عمل صالح انجام دهيد.
يكي ديگر از حدود، دقت در حلال و حرام مي باشد.

در نجف اشرف یکی از علمای ربّانی شیفته وشیدای دیدار امام عصر عجل الله تعالی فرجه بود، برای وصول به این سعادت، بسیار زحمت کشید، چهل شب چهارشنبه به مسجد سهله نزدیک کوفه رفت و آداب آنجا را بجا آورد، و نیز توسّلات متعدد نمود ولی به نتیجه نرسید. به شهرهای مختلف سفر کرد و مجنون وار به دیدار معشوق می شتافت، ولی حیران و سرگردان شده و به آرزویش نرسید. تا اینکه روزی لحظاتی در خلسه فرو رفت، در آن حال به او گفته شد، به فلان شهر برو در آنجا به فلان خیابان و فلان مکان برو به مغازه پیرمردی آهنگر و قفل ساز می رسی، در آنجا با امام زمانت ملاقات خواهی کرد.
او خشنود شد برای وصول به محبوب سر از پا نمی شناخت، بار سفر را بست و به آن شهر روانه شد و مطابق آدرس مغازه پیرمرد را پیدا کرد، و وارد آن مغازه شد، دید پیرمرد مشغول کار خود است، جوانی نورانی در کنارش نشسته است. او متوجه نشد که آن جوان همان امام مقصود او است.در مغازه بود که طولی نکشید پیرزنی وارد مغازه شد و قفلی را به آهنگر نشان داد و گفت: نیاز پیدا کردم، این قفل را برای فروش آورده ام این را از من سه شاهی بخرید. پیرمرد قفل را گرفت و آن را وارسی کرد و گفت: این قفل هشت شاهی می ارزد، ولی من از شما هفت شاهی می خرم و یک شاهی استفاده می برم. پیرزن سخن پیرمرد آهنگر را باور نمی کرد، چرا که قبلاً به چندین مغازه رفته بود و آن قفل را حتی سه شاهی نخریدند. نهایتاً پیرزن آن را به هفت شاهی فروخت و پولش را گرفت و خوشحال به خانه اش بازگشت. در این هنگام آن جوان به آن عالم نجفی گفت: تماشا کردی، این طور باانصاف باشید تا من به سراغ شما بیایم. آن همه چله نشینی و از این شهر به آن شهر رفتن لازم نیست، عمل نشان دهید، تا من به دیدارتان بیایم. این پیرمرد قفل ساز چون عمل دارد، هفته ای نمی گذرد مگر این که به نزدش می آیم و از او احوال پرسی و دل جویی می کنم. آن دانشمند نجفی به مقصودش رسید، و دریافت که عمل صالح برترین وسیله ملاقات با آن حضرت است، به ویژه پرهیز از حرام خواری یا پرهیز از مالی که از راه بی انصافی و گران فروشی به دست آمده است.
اين داستان يكي از مصاديق تأثير غذاي حلال يا حرام بر تربيت آدمي است كه در روايات خاطر نشان شدن آن را مي بينيم.
يكي ديگر از سفارشهاي خداوند انفاق از نعمتهاي الهي است. چنان چه در قرآن مي فرمايد:
" فكلوا منها و اطعموا البائس الفقير" (28/حج)
پس از آن بخوريد و فقير گرفتار را بخورانيد.
يكي ديگر از مواردي كه در خورد و خوراك بايد به آن توجه نمود, پرخوري است. بنا بر روايات معصومين عليهم السلام پرخوري باعث بيماريهاي جسمي مي شود. علاوه بر آن سبب غفلت از خداوند و دوري از حكمت مي گردد.
پيامبر اكرم صلی الله علیه و اله فرمودند:
" من قل طعامه, صح بدنه و صفا قلبه."( بحارالانوار,ج62,ص268)
هركس غذايش كم باشد, بدنش سالم و قلبش پاكيزه است.
و نيز آورده اند كه : يحيي بن ذكريا علیهالسلام به ابليس رسيد و در دست او بندهايي از هر رنگ و جنس ديد. از او پرسيد:" اي شقي, اين بندها چيست؟"
ابليس گفت:" اين, انواع شهوتهاي فرزند آدم است كه ايشان را با آن به بند مي كشم و گمراه مي كنم."
يحيي علیهالسلام پرسيد:" هيچ بندي داري كه با آن مومنان را به فرمان خود درآوري؟"
گفت:"نه آنها را از ما حفظ كرده اند و دست من به آنها نمي رسد!"
يحيي علیهالسلام پرسيد:"هيچ چيزي در آنها مي شناسي كه در آن طمع كني و راه را باز ببيني؟"
گفت:" آري هر وقت خوراك سير و پر مي خورند, ساعتي از نماز و ذكر خدا غافل مي شوند. آن گاه جاي طمع من است و راه برايم باز ميشود."

|
تاریخ درج: 16/05/1397 | کد مطلب: 1 | تعداد نظرات: 0 | تعداد بازدید: 484