معرفی دشمنان
به نام خداوند همه مِهر مِهروَرز
دیوانه ای در کربلا
نام پدرش ابو عمرو و پدربزرگش انس نام داشت . او را با نام پدر بزرگش سنان بن انس نخعی می نامیدند. در کوفه متولد شده بود و در زمان حکومت عدل امیرالمومنین علیه السلام کودک بود . جنگجویی دلاور بود و شاعری نیز می کرد. ولی او را مجنون و دیوانه می خواندند .
هنگامی که امام حسین علیه السلام و لشکریانش در کربلا متوقف شدند در کوفه به سر می برد و بعد از آمدن عبیدالله بن زیاد در میان لشکریان عمر سعد قرار گرفت. از پیش از شروع جنگ شعرهای حماسی می گفت و مسئول تقویت روحیه ی سپاه عمر سعد بود.
هنگامی که سیدالشهدا در میانه ی جنگ تنها مانده بود جزو ده نفری بود که قبل از شهادت حضرت به سوی خیمه ها و اهل بیت حضرت حمله کرد و بعد به درخواست امام حسین علیه السلام و به دستور عمر سعد متوقف شدند.
هنگامی که حضرت در گودال قتل گاه مشغول جنگ بودند یکی از بزدلانی بود که از پشت، بارها بر کمر حضرت نیزه زد. سرانجام سرو قامت سیدالشهدا علیه السلام در جلوی دیدگان زینب سلام الله علیها بر زمین افتاد و شمر بر سینه ی امام نشست و ایشان را به شهادت رساند.

سر امام نیمه بریده شده، رها شده بود. عمر سعد به خولی دستور داد که سر امام را از بدن جدا کند ولی خولی خود موفق به انجام اینکار نشد. در بسیاری از روایات و مدخل ها این سنان بن انس بود که وارد گودال قتلگاه شد و سر حضرت را از بدن جدا کرد در حالی که فریاد می زد:« به خدا سوگند سر تو را از بدن جدا می کنم در حالی که می دانم تو پسر رسول خدا هستی و پدر و مادرت بهترین مردم اند.» وپس از این جنایت به پیکر حضرت بی حرمتی نمود و لباس زیر حضرت را از تن خارج کرد.(1) سپس در حالی که سر حضرت را در دست داشت شعر می خواند و می گفت:« رکابم را از طلا و نقره سنگین کن ، که من آقای والا مقامی را کشته ام ، من بهترین مردم را از نظر پدر و مادر، و بهترین مردم از حیث دودمان و نسب را به قتل رسانده ام.»(2)
این گونه شعر خواندن آن هم در مقابل چشم لشکریان و اهل بیت حسین علیه السلام آن چنان بود که حال عمر سعد خبیث را هم دگرگون کرد چون سنان بن انس در این شعر فریاد می زد که چه انسان بزرگی را به قتل رسانده اند. پس به دستور عمر سعد سر مبارک را از او گرفتند و سنان بن انس را به خیمه کشیدند. عمر سعد که از شدت عصبانیت پریشان شده بود بر او تازیانه زد و فریاد زد:« گواهی می دهم که تو دیوانه ای و هرگز شفا نخواهی یافت.»
پس از قیام مختار سنان فراری شد و از کوفه به بصره پناه برد و در روایتی آمده است که ابراهیم اشتر او را یافت و سنان پس از اعتراف به جنایاتش در روز عاشورا توسط ابراهیم کشته شد.(3)
منابع
(1)لهوف- سید بن طاووس
(2)البدایه النهایه – ابن کثیر
(3) اسد الغابه – ابن اثیر – جلد یک

|
تاریخ درج: 01/07/1397 | کد مطلب: 7 | تعداد نظرات: 0 | تعداد بازدید: 985