قرارهای اخلاقی
به نام خداوند همه مِهر مِهروَرز
ميگويند روزي يكي از بزرگان و صاحب منصبان شهر به يك مهماني دعوت شد. اما براي رفتن به آن جا لباس خويش را نیاراست و با ظاهري ساده وارد مجلس شد. هيچ كس حتي صاحب خانه به او اعتنا نكرد. او هم همان جا كنار در نشست.
بعد از چند لحظه، آرام بلند شد و به خانه خود بازگشت. لباسي فاخر پوشيد و براي بار دوم وارد مجلس شد. اين بار تمامي مهمانان از جاي خود بلند شدند و او را احترام كردند. صاحب خانه به گرمي او را تحويل گرفت و بالاي سفره جاي داد. هركس به نوعي او را مينواخت و از او پذيرايي ميكرد.
تا اين كه غذا آوردند و سفره را با انواع غذاها پركردند. ميزبان براي هركس ظرفي از غذا كشيد و جلوي مهمانان گذاشت. اما مهمان عالي مقام او، آستين خود را به سمت ظرف غذا گرفت و گفت: "بخور. لباس عزيزم بخور. زيرا مهمان اصلي امشب، تو هستي و اهميت تو از من بيشتر است."
همه از اين كار او تعجب كردند و علت را پرسيدند. او نيز ماجرا را براي انان تعريف كرد. صاحب خانه و ديگران از عمل خود شرمنده شدند و عذرخواهي نمودند.
در ميان مردم جامعهی ما، اين گونه رفتارها كم و بيش ديده مي شود. افرادي را ميبينيم كه براي مال و مقام به خودي خود اهميت قائلند و به سبب آن ديگران را احترام ميكنند و يا به كساني كه ظاهر پسنديده تري دارند بيشتر توجه ميكنند.
اكثرا" در جوامع و گردهمایيها ميبينيم كسي كه ظاهر محقري دارد، از احترام و استقبال كمتري برخوردار است. در پايين مجلس مينشيند. پذیرایی كمتري از او ميشود و ميزبان روي هم رفته، لطف كمتري نسبت به او دارد.

مجلس ختمي را به ياد دارم كه كارگري از كمك كاران قديم يكي از فاميل به تسليت عزاداران آمده بود. اما هيچ كس او را به عنوان مهمان نميپذيرفت و همه او را به سوي آشپزخانه راهنمايي ميكردند. گويي خداوند فقط او را براي كار آفريده بود و تا ابد بايد كار ديگران را انجام ميداد.
اما اين شيوه كاملا" با دستورات اسلامي و با منش ائمه عليهم السلام منافات دارد. چنان چه اميرالمومنين علیه السلام ميفرمايند:
"اكرم الضيف و لو كان حقيرا".( غرر و درر، فصل دوم، ح 117)
"مهمان را گرامي بدار هرچند كه حقير باشد."
نكته قابل توجه ديگر اين است كه، شايد كسي از نظر مالي و يا شئون عرفي جامعه جايگاه پايين تري نسبت به ديگران داشته باشد و يا از نظر شغلي زير دست باشد، اما جايگاه حقيقي او نزد خدا براي ما روشن نيست. اي بسا ارزش او بسيار بيشتر از كسي باشد كه به او بياعتنايي ميكند و او را حرمت نمينهد. در اين صورت اين بي اعتنايي و بي حرمتي زشتي دوچندان خواهد داشت.
امام حسن علیه السلام، پذيراي هر مهماني بودند. از صحراگرد و بياباني، تا تجار و روساي قبايل سر سفره حضرت مينشستند و پذيرايي ميشدند. طوري كه اعراب بادیه نشین وقتي به مدينه ميآمدند، ميدانستند كه هرگاه جايي و پناهي نداشته باشند، در خانه امام حسن علیه السلام به روي همه باز است.
بسيار پيش ميآمد كه امام، مهمان ناخوانده و ناشناس داشته باشند. حضرت از اطعام آنان خوشحال ميشدند و لذت ميبردند.
يك روز مرد عربي كه بسيار زشت رو و بد سيما بود به خانه امام حسن علیه السلام وارد شد و چون گرسنه بود بلافاصله سر سفره نشست و شروع به خوردن كرد تا حسابی سير شد و دست از غذا كشيد. وقتي نگاه عرب به حضرت افتاد، ایشان با لبخند از او پرسيدند: از كجا ميآيي؟ تنها هستي؟
عرب گفت: براي كار از صحرا آمدهام و در اين شهر تنها هستم. اما زني دارم كه برايم هشت دختر آورده است همانند من. تنها فرقي كه با هم داريم اين است كه آنها، همه از من پرخورترند و من از همه آنها زيباترم!
حضرت با شنيدن اين حرف تبسم كردند و به او پول قابل توجهي بخشيدند و فرمودند: اين هم براي زن و هشت دخترت.( لطائف، ص139.)

|
تاریخ درج: 29/07/1397 | کد مطلب: 5 | تعداد نظرات: 0 | تعداد بازدید: 550