معرفی دشمنان
به نام خداوند همه مِهر مِهروَرز
سلیمان بن عبدالملک معروف به امیر سلیمان هفتمین خلیفهی غاصب اموی است. پدرش عبدالملک مروان و مادرش ولیده بنت عباس بود. او برادر کوچکتر خلیفهی ششم اموی ولید بن عبدالملک بود. او در زمان خلافت برادر نیز یار و مشاور او بود و زمانی که به حکومت رسید در اوج جوانی و زیبایی بود.
سلیمان فردی حسود و مغرور بود به نحوی که به محض رسیدن به خلافت دستور برکناری برخی استانداران و سرداران اموی را صادر کرد، تنها به این دلیل که در زمان خلافت برادر به او توجه نمیکردند. او حتی دستور قتل بعضی از ایشان چون قتیبه بن مسلم باهلی و موسی بن نصیر را هم صادر نمود.
او شخصی شکم باره و پرخور بود و خوراک زیاد او باعث تعجب اطرافیان و تاریخ نویسان بوده است. او همیشه در نمازها و خطبههای خود از ستمگرانی چون حجاج بن یوسف دفاع میکرد و ایشان را میستود. سلیمان همواره بر معاویه سلام و درود میفرستاد و قسم یاد میکرد که در دنیای اسلام چون معاویه دیده نشده است. (۱) در زمان اوشیعیان در فشار بودند و اجازه نداشتند که با امام عصر خود امام باقر علیه السلام به صورت علنی دیدار کنند.

میدانیم که سلیمان با امام باقر علیه السلام مکاتباتی داشتهاند ولی از محتوای آن خبر نداریم تنها نامهای از امام باقر علیه السلام در زمان جانشین او عمر بن عبدالعزیز وجود دارد که در آن نامه امام یادی از سلیمان کرده و نظر خود را راجع به او به صراحت بیان نمودهاند ایشان در حالی که وزیر عمر بن عبدالعزیز را مخاطب قرار دادهاند فرمودند: «سلیمان فردی جبار و زورگو بود و من ناگزیر بودم در نامهی خود با او همان گونه سخن بگویم که مردم ناچارند با جباران سخن بگویند. ولی آن گونه که پیداست سرور تو میخواهد به شیوهی غیر جباران رفتار کند، بدین جهت با او به گونهای سخن گفتم که مناسب وضع اوست.» (۲) سلیمان بن عبدالملک شروع به آزادسازی برخی مسلمانان از زندانهای اموی با شرایطی خاص نمود. او مسلمانان را به شرط بیعت با حکومت و شرکت در سپاه اسلام آزاد میکرد. از این رو در زمان او لشکر و سپاهی منسجم به وجود آمد. سلیمان در دوران کوتاه خلافت خود گرگان و طبرستان در ایران را تصرف کرد و قسطنطنیه را به محاصره در آورد. او میخواست به مرز امپراطوری بیزانس حمله کند که گرفتار بیماری سختی شد.
هنگامی بیماری نامهای خطاب به برادرزادگان و عموزادگان خود نوشت و در آن نامه عمر بن عبدالعزیز را به عنوان جانشین خود معرفی کرد و این نامه را به رجاء بن حیوه سپرد و دستور داد از همهی آنها بیعت بگیرد و هرکسی که مقاومت کرد را گردن بزند.
سرانجام سلیمان بن عبدالملک در سال ۹۹ هجری قمری در حالی که تنها دو سال و هشت ماه حکومت کرده بود بر اثر بیماری تب از دنیا رفت.
منابع
(۱) بلاذری- انساب اشراف- جلد هشت
(۲) محمد بن جریر طبری- تاریخ طبری- جلد دوم

|
تاریخ درج: 17/01/1398 | کد مطلب: 7 | تعداد نظرات: 0 | تعداد بازدید: 389