قرارهای اخلاقی
به نام خداوند همه مِهر مِهروَرز
شرم و حيا_ قسمت دوم
ادامه از مجله شماره قبل
يكي از گناهاني كه گاهی بهصورت بسيار آشكار در جامعهي ما مشاهده ميشود، عدم رعايت حريم بين زن و مرد نامحرم ميباشد. اينگونه گناهان نيز بهطور قطع با قرباني كردن حيا تحقق ميگيرد و بروز مييابد. به داستان دختران شعيب و حضرت موسي علی نبینا و آله و علیه السلام در قرآن توجه کنیم:
... و چون بر سر چاه آبي حوالي شهر مدين رسيد، آنجا جماعتي را ديد كه حشم و گوسفندانشان را سيراب ميكردند، دو زن را ديد كه دور از مردان در كناري به جمع آوري و منع اختلاط گوسفندانشان مشغول بودند. موسي به جانب آن دو زن رفت و گفت: شما اينجا چه ميكنيد؟ آن دو زن پاسخ دادند: منتظريم مردان باز گردند تا گوسفندان خود را آب دهيم. پدر ما شيخي سالخورده و فرتوت است. موسي گوسفندانشان را سيراب كرد.
رو به سايه (ي درختي) آورد و گفت: بارالها من به خيري كه تو نازل فرمايي محتاجم. موسي ديد كه يكي از آن دو دختر با كمال (وقار) و حيا باز آمد و گفت: پدرم از تو دعوت ميكند كه در عوض سقايت گوسفندان به تو پاداش دهد. چون موسي نزد او رسيد و سرگذشت خود را بر او (شعيب) حكايت كرد، گفت اينك هيچ مترس كه از شر قوم ستمكار نجات (ابدي) يافتي. يكي از آن دو دختر گفت: اي پدر! اين مرد را به خدمت خود اجير كن كه بهتر كسيكه بايد به خدمت برگزيد، كسي است كه امين و توانا باشد. (آيات ۲۳، ۲۴، ۲۵ و ۲۶ سورهي قصص)

مدح خداوند را از رفتار آن دو دختر و حضرتموسي علیه السلام نسبت به حيا ميبينيم. عبارت قرآن كه ميفرمايد: «فَجاءَتْهْ اِحًديهْما تَمًشِي عُلَي اسًتِحياءٍ» به نحوهي راه رفتن شايستهي يكي از آن دو دختر اشاره ميفرمايد. و آنگاه كه حضرت موسي علیه السلام در مسير حركت به آندو ميفرمايد كه از پشت سر او حركت كنند تا نگاه پاك و سرشار از حياي او آلوده نگردد، حاكي از لزوم حيا در نگاه است.
«پدر ميگويد: قدرت و قوتش را از آب دادنش با دلو به گوسفندان شناختي، پس امانتداري و امين بودنش را چگونه فهميدي؟ دختر ميگويد: او به من گفت كه از پشت سر من بيا و جهت راه را به من نشان بده. پس فهميدم و دريافتم كه او از كساني نيست كه به اندام زنان نظر كند. پس او را امين يافتم.» (تفسير برهان، ج ۴، ص ۲۵۸) همچنانكه حضرت علي(علیه السلام) ميفرمايند: «الحُياءُ غَضُّ الطَّرًفِ». حيا ديده پوشيدن است. (غررالحكم ۱/۱۹ فصل اول، ح ۵۱۷)
پس چگونه است كه با داشتن چنين الگوهاي برتر و محكمي هنوز ولنگارگرايان و متجددانِ خودباخته و كجانديش از صورت زيباي شرم و حيا و ديگر سجاياي اخلاقي، چهرهاي واژگون را به نمايش ميگذارند! به طوري كه در نظر برخی از آنان هنوز مشكلات بشر ناشي از سركوب غرائز جنسي است. ايشان شرم و حياي فطري انسان را چون عيب و نقص جلوه ميدهند، و آن را نوعي بيماري تلقي ميكنند. جواني كه از نعمت سلامتي، زيبايي، شادابي و طراوت برخوردار است اما با نامحرم و بيگانه فقط در محدودهي اجازهي شرع ارتباط برقرار ميكند، فردي بيعرضه و ضعيف و خجالتي در ارتباطات اجتماعي قلمداد ميکنند.
آيا وقتي دنيا با تمام لذتها و خوشيهاي متنوعش به جوان رو ميكند، او را وسوسه ميكند و به سوي خود و لذائذ نامشروع فرا ميخواند، اگر خود را در برابر وسوسهها و آلودگيها حفظ كند، بيمار و ناتوان است؟! آيا وقتي خداوند را شاهد و ناظر خود ميبيند و نداي الاهي{اِن الله كانُ عَلَيكُم رَقيباً} (سوره نساء، آيهي ۱) را متذكر ميگردد، غير اجتماعي است؟! جواني كه فريب شيطان را نميخورد و حتي اگر تمام مردم دنيا جمع شوند و به قانون و حكم خداوند دهها تبصره بزنند و گناه و بيعفتي را توجيه كنند، رضايت خداوند را از دست نميدهد و وديعهي الاهي حيا را از كف نميدهد، فردي خجالتي و ناتوان در ارتباط با ديگران است؟!
حيا مَركَبِ راهِ خوشبختي است كه سوار خود را به سرمنزل مقصود ميرساند.

|
تاریخ درج: 01/03/1398 | کد مطلب: 1 | تعداد نظرات: 0 | تعداد بازدید: 463