پاسخ یک سوال
به نام خداوند همه مِهر مِهروَرز
متن سوال:
با وجود اتخاذ تدابیر مختلف توسط پیامبر صلی الله علیه و آله برای رساندن پیام غدیر به مردم و بیعت با حضرت علی علیه السلام، چگونه ممکن است اکثریت حاضران در عمل به وصیت روشن ایشان کوتاهی کرده باشند؟ یا چرا هیچ یک از هزاران صحابهی حاضر در غدیر، کاری در دفاع از حق حضرت علی علیه السلام نکردند؟
متن پاسخ:
سلام علیکم،
سؤال خوبی را مطرح کردهاید که میتواند ناظر به دو مطلب کاملاً متفاوت باشد: اول اینکه بواسطه سوال و مفروضات آن، اصل واقعه ی غدیر انکار شود و دیگر اینکه سوال به علل و عوامل رویگردانی عامه مردم از دستور صریح پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در روز غدیر و واکاوی آن بپردازد. در اینجا سعی میکنیم به صورت مختصر به هر دو احتمال سؤال پاسخ داده شود:
برای پاسخ به احتمال اول کافی است اصل وقوع حادثه غدیر از طریق نقل تاریخی و روایی اثبات شود. کتب تاریخى فراوانى از شیعه و سنّى، به نقل واقعه ی غدیر خم اذعان کرده و آن را از مسلمات دانسته اند. (تاریخ یعقوبى، ج ۲، ص ۱۱۲). ابن کثیر میگوید: "اخبار و احادیث درباره رویداد غدیر خم، متواتر است و ما به قدر توان خویش (گوشه اى از آن را) به خواست خدا نقل میکنیم" (البدایة والنهایة، ج ۵، ص ۲۱۳)
گذشته از کتب تاریخى مذکور، در معاجم حدیثى اهل سنّت، راویان بسیارى، به نقل حدیث غدیر پرداختهاند. برخى از ایشان این حدیث را با مضمون واحد به طرق متعدّدى ذکر کرده اند. که به عنوان مثال، نسائى این حدیث را به دویست و پنجاه سند، نقل میکند.
لذا اصل وقوع حادثه غدیر از طریق نقل متواتر تاریخی و روایی اثبات شده است و تاریخ نویسان با ثبت وقایع و راویان با نقل احادیث، به صحت این مطلب اذعان کرده اند. بنابر این اصل داستان غدیر خم و صدور غدیر و بیعت با امیرالمومنین علیه السلام هرگز قابل تشکیک نیست، چرا که در انبوهی از کتب شیعی و سنّی آمده است. برخی از اسناد این واقعه با مراجعه به کتابهایی چون الغدیر، عبقات الانوار، احقاق الحق، المراجعات، قابل دست یابی است.
در خصوص علل و عوامل رویگردانی عامه مردم از دستور صریح پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در روز غدیر و واکاوی آن میتوان به اختصار به موارد زیر اشاره نمود:
1- ابو حامد محمد بن محمد غزّالى که از علمای برجستهی سنی و شافعی مذهب است در کتاب "سرّ العالمين و كشف ما في الدارين" بیان میکند که ریشهی تمام انحرافات بعد از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله هوای نفس بوده است و از آنجایی که سنّت خداوند بر این است که انسانها با اختیار خود راه مستقیم را انتخاب کنند و آنها را مجبور به کاری نمیکند، مردم پس از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، با انتخاب خود، از هوای نفس و حاکمان زمانهی خویش پیروی کردند و تنها مسلمانان واقعی که ایمان در دلشان نفوذ کرده بود و به دور از ریا و نفاق اسلام آورده بودند، منحرف نگشتند.
او در این کتاب چنین میگوید:
«لکن اسفرت الحجّة وجهها و اجمع الجماهير على متن الحديث عن خطبة يوم غدير خمّ باتّفاق الجميع و هو يقول من كنت مولاه فعلىّ مولاه فقال عمر بخ بخ لك يا ابا الحسن لقد اصبحت مولاى و مولى كلّ مؤمن و مؤمنة؟! هذا تسليم و رضى و تحكيم- ثمّ بعد هذا غلب الهوى لحبّ الرئاسة و حمل عمود الخلافة و عقود البنود و خفقان الهوى في قعقعة الرايات و اشتباك ازدحام الخيول و فتح الامصار سقاهم كاس الهوى فعادوا الى الخلاف الاول فنبذوه وراء ظهورهم و اشتروا به ثمنا قليلا فبئس ما يشترون!!»

«ليكن حجّت و برهان، نقاب از چهره خود برافكند و بزرگان و أعاظم به اتّفاق تمام مسلمين إجماع كرده اند بر متن حديث وارد در روز غدير خمّ كه رسول خدا فرمود: «كسى كه من مولى و صاحب اختيار او هستم على مولى و صاحب اختيار اوست». و به پيرو آن، عمر گفت: به به آفرين آفرين بر تو اى ابو الحسن! هر آينه حقّا صبح كردى در حاليكه مولى و صاحب اختيار من و مولى و صاحب اختيار هر مرد مؤمن و هر زن مؤمنه اى هستى! پس اين گفتار، تسليم و رضا به اين أمر است و تفويض حكم است. سپس به دنبال اين قضيّه، غالب شدن ميل و هواى نفس به جهت حبّ رياست، و حمل عمود خلافت، و بستن و برافراشتن پرچم هاى بزرگ، و نيز به جهت به اهتزاز و حركت در آمدن قوه اشتياق در صداى بهم خوردن علم هاى لشگر، و اختلاط و تداخل در هم فرو رفتگى اسبان تازى با مردان غازى در فتح كردن و گشودن شهرها، ايشان را از جام شراب هواى نفس أمّاره سرمست كرد تا به همان پیشینیان ديرين و أوّلين خود بازگشتند و حقّ را به پشت سرهاى خود پرتاب كردند و عهد و آيات الهى را به بهاى اندك فروختند، و چقدر معامله بدى كرده اند!!» (شبهاى پيشاور در دفاع از حريم تشيع، ص: ۶۰۹، سلطان الواعظین شیرازی - امام شناسى؛ ج۸؛ ص۲۴۶، آيت الله سيد محمد حسين حسينى تهرانى)
2- وقوع حوادثی اینچنین که به یکباره اکثریت امت از حق رویگردان شوند، دور از ذهن نیست. در داستان حضرت موسی میبینیم تنها با ده روز غیبتِ حضرت موسی، بنی اسرائیل, فریبِ سامری را خورده گوساله پرست شدند و حتی قصدِ جانِ هارون (برادر و وصیِ پیامبر خدا) را کردند و هارون نیز مجبور به سکوت شد و در بازگشتِ موسی، سکوتِ خود را چنین تعلیل کرد که: «یإبن اُمّ إنّ القوم استضعفونی و کادوا یقتلوننی ...- ۱۵ اعراف»
باید توجه داشت که اگر در داستانِ حضرتِ موسی، فقط صحبت از تأخیرِ چند روزه بوده و امیدِ بازگشتِ موسی میرفته، وقایع سقیفه و انتخاب جانشین برای پیامبر پس از اطمینانِ مقام پرستان از عدمِ بازگشت و بازخواستِ پیامبر، بوقوع پیوسته است۰
3- عامّهی مردم، به دلایل زیر، معمولاً ثَبات و پایداری چندانی در دین ندارند و اگر به آزمون سختی مبتلا شوند و به خواص دارای بصیرت مراجعه نکنند، میلغزند و کوتاهی میکنند
a. برخورد عجولانه، خشن، ظالمانه و زورگویانه سرانِ غاصب
b. نفاق و دوروئی و خیانتِ عدهای مسلمان نما که در بین تمامی اقشار مردم پراکنده بودند.
c. ترس و پرهیز عموم مردم از جنگ و قتل و خونریزی و بخصوص وقوعِ هرج و مرج در جامعه، با توجه به وفاتِ پیامبر و عدم ثبات در جامعه۰
d. راحت طلبی و گریز از پیدایش درگیریهای قومی و قبیلهای۰
e. پراکندگیِ مسلمین در شهرها و روستاهای دور از مدینه، و عدم امکاناتِ اطلاع رسانیِ سریع و در نتیجه، بی خبریِ اکثریتِ مسلمین از وقایعی که در مدینه رخ داده بود۰
f. جهل و نادانیِ و بیسوادی
g. اطلاعاتِ ناچیز عامه مردم از تعالیم اسلام و قرآن، چرا که اکثریتِ آنها تازه مسلمان و بخصوص مسلمان شدگانِ پس از فتح مکه (با قدمتِ ۲ ساله در اسلام آوردن) بودند
h. بوجود آمدنِ خلاء شدیدی که ناگهان با وفاتِ پیامبر در میانِ جامعه پدید آمده بود و لذا سرگردانیِ عمومی مردم را بدنبال داشت۰
i. تعصبات و تعهداتِ جاهلانه عربی و پایبندی ناآگاهانه مردم به عهد و بیعتی که عجولانه و با فریب و زور، انجام داده بودند
j. روش و منشِ مطیعانه و تبعیتِ کورکورانهای که در اینگونه مسائل سیاسی اجتماعی، از سوی غلامان نسبت به اربابان، افرادِ عامیِ یک قبیله در قبال سرانِ قبیله، قبائل کوچکتر و گمنام در برابر قبائل بزرگ و سرشناس، و بالاخره اهالیِ شهرها و روستاهای اطراف نسبت به شهر مرکزی یعنی مدینه، اعمال میشد و ...
4- حضرت على علیه السلام طبق وصیّت حضرت پیامبر اسلام، مأمور بود که نگذارد جامعه به اغتشاش و دو دستگی کشیده شود، لذا ایشان فقط به مخالفت قولی پرداخت و برای اجرای فرمان غدیر دست به شمشیر نبرد و با ابوبکر نیز – تا زمانی که فاطمه سلام الله علیها زنده بود – بیعت نکرد و پس از او نیز از روی مصلحت و اکراه بیعت کرد. اما اعتراض قولی خود را دهها بار در مواقع مختلف با استناد به حدیث غدیر اعلام کرد.
5- کم نبودند یاران راست گویى که بر پیمان خود اصرار کرده و سران سقیفه را از عمل هولناک خود نهى کردند. کسانى چون سلمان، ابوذر، طلحه، زبیر و... زبان به مخالفت گشوده و دست بیعت به سوى ابوبکر دراز نکردند. بلکه به این هم اکتفا نکرده و زبیر، به روى سران سقیفه، شمشیر کشید.
برای مطالعه بیشتر به کتاب امام مبین، اثر سید حسین حسینی، نشر آفاق، پرسشهای ۱۹ و ۲۰ و ۲۱ مراجعه کنید.

|
تاریخ درج: 01/03/1398 | کد مطلب: 3 | تعداد نظرات: 0 | تعداد بازدید: 804