پاسخ یک سوال
به نام خداوند همه مِهر مِهروَرز
متن سوال:
اول از هر چیز سلام و خسته نباشید عرض میکنم خدمت تمام شما بچه هایی که اینقدر زحمت می کشین و حافظ دین هستین. امیدوارم که از سئوال من دلخور نشین، من به علت کم اطلاعی و ناآگاهی خودم سئوال میکنم نه به علت ایرادگیری. سئوال من از شما این هستش که لزوم داشتن اعتقادات چی هستش؟ خیلی از آدمهایی که اعتقادات درستی ندارن، از آدمهای معتقد، اخلاقهای به مراتب بهتری دارن. آیا ما نباید آدم ها رو از روی اخلاقیات و ذات شون و همچنین عملکردشون بشناسیم نه از روی اعتقادشون؟ مثلاً یک آدم بی دین که اخلاقش بهتر بود و اصول انسانی رو رعایت میکرد بهتر از آدم معتقدی هستش که اخلاق خوبی نداره و به اصول انسانی پایبند نیست . خوب توی دین هم به جای اینکه اعتقادات رو روی رأس هرم قرار بدیم اخلاقیات و اصول انسانی رو روی رأس هرم قرار بدیم. اگر جواب من رو بدید خیلی ازتون ممنون می شم چون این سئوال تو ذهن من مونده و تا حالا جوابی نتونستم براش پیدا کنم.
متن پاسخ:
با سلام، سؤال بسیار خوبی مطرخ شده است اما قضاوت و نتیجه گیری از آن کمی عجولانه و غیرمنصفانه صورت گرفته است. در ابتدا از لزوم اعتقاد سؤال فرموده اید. می توان گفت اعتقادات مجموع باورهای درونی انسان و پاسخ صحیح به سؤالات بنیادی ذهنی اوست.
سؤالاتی از این قبیل: خالق من و جهان کیست؟ منشأ نظم و حرکت و هدایت عالم چیست؟ آیا زندگی با مرگ پایان می یابد؟ اگر چنین باشد تکلیف این همه بی عدالتی چیست؟ و بسیاری سؤالات دیگر که ذهن بشر در طول زمان با آنها درگیر بوده است.
غیر ممکن است کسی این سؤالات برایش مطرح نباشد و تا به حال به اینها فکر نکرده باشد. ولی امکان دارد به دنبال پاسخ کامل و صحیح این پرسش ها نرود و دچار روزمرگی شود. مگر زندگی بدون اعتقاد امکان پذیر است؟ بالاخره هر کس -حتی همانها که در روزمرگی غرق هستند- در مورد جهان هستی نظری دارند که همان اعتقاد ان ها است. حال ممکن است در این رابطه خود به طور عمیق تعقل نکند، به نظر دیگری اعتماد کند و او را تأیید کند.
در ادامه به مقایسه اعتقادات و اخلاقیات پرداخته اید. به نظر شما آیا فردی که به دنبال پاسخ این پرسش های بنیادین نرود، یعنی به ندای درونش که از او این سؤال ها را می پرسد، هیچ توجهی نکند و البته انسان بااخلاقی نیز باشد، این فرد احساس نقص نمی کند؟ وقتی نمی داند برای چه به این دنیا آمده است، نمی داند قرار است چه کند و نمی داند به کجا خواهد رفت، اخلاق او به چه دردش می خورد؟ همین که دیگران او را دوست داشته باشند کفایت می کند؟ همین که در برقراری ارتباط با دیگران بسیار موفق باشد، بس است؟ در صورتی که او نمی داند از این برقراری ارتباط چه هدفی دارد. می خواهد چه پیامی را منتقل کند؟

شرکتی را در نظر بگیرید که محیط کاری بسیار مرتب و منظمی دارد. بسیار تمیز است و انواع امکانات را داراست. کارکنان آن همه اصول اولیه و اخلاق کاری از جمله نظم در حضور، پوشش مناسب، برخورد خوب و ... را رعایت میکنند ولی افراد داخل شرکت نمی دانند باید چه کنند. کارمندان شرکت از برنامه ای که قرار است به آن عمل کنند هیچ اطلاعی ندارند! خروجی این شرکت چه خواهد بود؟ کارمندان در آنچه می کنند؟ حتی اگر کاری انجام دهند و آن را به بهترین نحو و زیباترین شکل ممکن انجام دهند وقتی نمی دانند برای چه این کار را می کنند، چه ارزشی دارد؟
آری، اعتقادات از چنان ارزش والایی برخوردار است که هیچ چیز با آن قابل قیاس نیست. هدف اعمال انسان را تعیین می کند. به تفکر و امور آدمی جهت می بخشد. در آن صورت است که انسان با اخلاق نیکو آن هدف را به دیگران منتشر می کند.
اشتباه اصلی سوال در این است که به جای اینکه اخلاق و اعتقاد را با هم مقایسه کند، انسانهای با اخلاق را با انسانهای با اعتقاد مقایسه کرده است، البته آن هم انسانهای معتقد بی اخلاق! هر فردی باید اعتقاداتی داشته باشد، با اخلاق نیز باشد؛ به هر کدام از این دو نیز که نپردازد، ضرر کرده است. آن انسان با اخلاقی که به اعتقادات توجه نکند، مانند همان شرکت بی هدف است. انسانی نیز که با اعتقاد است ولی خلق نیکو ندارد، متضرّر است. با توضیحات بالا میتوان نتیجه را اینگونه بیان کرد: اگر بی ادبی و بی اخلاقی فردی نشأت گرفته از اعتقاداتش باشد، در آن صورت فرد بی اعتقادِ با اخلاق، برتر از اوست. اعتقاداتی که به اخلاق خوب و حَسَن منجر نشود، به حتم از بن و ریشه غلط است.
تا اینجا پاسخ کامل است، ولی علاقه مندیم از دیدگاهی دیگر نیز به سؤالتان بنگریم، با ما همراه باشید.
فردی را در نظر بگیرید که بسیار خوش برخورد و مؤدب است. این فرد هر هفته بسته ای توسط پست برایش می آید که در آن هدایای ارزشمندی وجود دارد. او از آن هدایا استفاده می کند و خوش است ولی به اینکه اینها از کجا می آیند کاری ندارد! حتی یک بار از خودش نمی پرسد چه کسی این هدایا را برای من می فرستد و من چگونه باید قدردان او باشم؟ حال شما قضاوت کنید آیا این فرد با اخلاق است؟
ممکن است فردی در متن زندگی ما باشد که ما تا به حال متوجه او نبوده ایم، درصورتی که او همیشه به یاد ما بوده است. برایمان هدایایی می فرستاده، ما را به سوی خودش دعوت می نموده، خیرخواه ما بوده است و ... ما نیز همیشه از هدایای او استفاده می کردیم. لطفش شامل حال ما می شده ولی ما متوجه او نبوده ایم. آیا رسم ادب و اخلاق نیست که از او تشکر کنیم؟ اما برای تشکر، باید ابتدا او را بشناسیم، سپس آیین سپاسگزاری از او را بیاموزیم و از آنجایی که انسان با اخلاقی هستیم از او تشکر کنیم. پس به وضوح می بینیم که چهقدر اعتقادات مهم است و نمی توان از آن غافل بود. تا این جا که اخلاق بدون آن معنایی نمی یابد! بیایید ما و شما، هم اعتقاداتمان صحیح باشد و هم رفتار و اخلاقمان! از خدای خود که غرق در الطافش هستیم و نعمت هایش را بدون حساب به ما ارزانی داشته، تشکر کنیم و با اخلاق نیکویمان دیگران را نیز در راه اعتقاداتمان با خود همراه کنیم. امام جواد علیه السلام فرموده اند: «نِعْمَةٌ لَا تُشْكَرُ كَسَیئَةٍ لَا تُغْفَرُ.»
«نعمتی که مورد شکر قرار نگیرد، همانند خطایی است که غیرقابل بخشش باشد.» بحارالانوار (علامه مجلسی)، جلد 68، صفحه 53
و در یک کلام آن انسان بداخلاق مسلمان نباشیم، که دیگران به خاطر اخلاق بد او از اسلام فرار می کنند! رسم ادب و اخلاق را از پیشوایان دینمان بیاموزیم و رفتار خود را به آنان نزدیک کنیم. امام صادق علیه السلام می فرمایند:
«مَعَاشِرَ الشِّیعَةِ كُونُوا لَنَا زَیناً وَ لَا تَكُونُوا عَلَینَا شَیناً قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً احْفَظُوا أَلْسِنَتَكُمْ وَ كُفُّوهَا عَنِ الْفُضُولِ وَ قَبِیحِ الْقَوْل» ای شیعیان، باعث زینت و زیبایی ما باشید و موجب سرافکندگی ما نشوید. به مردم سخن نیکو بگویید و زبانهایتان را حفظ کنید و زبانتان را از زیاده گویی و سخنان زشت نگه دارید. امالی شیخ صدوق، صفحه 401

|
تاریخ درج: 18/03/1398 | کد مطلب: 4 | تعداد نظرات: 0 | تعداد بازدید: 800