پاسخ یک سوال
به نام خداوند همه مِهر مِهر وَرز
متن سوال:
سلام
من جواني ۲۷ ساله و فوق لیسانس هستم. دارای اعتقادات مذهبی هستم و والدینم هم از دست من بسیار راضی هستند. اما نه کار مناسب پیدا میکنم نه شرایط ازدواج برایم مهیا میشود. از هیچ کاری دریغ نکردم و بسیار پر تلاشم، خیلی دعا میکنم اما آب از اب تکان نمیخورد. من همیشه روی خط خودم حرکت کردم. اما میبینم جوانان کم حیا و بعضاً با سواد کم جاهای خیلی خوب هستند. به همین خاطر نگاهم بخدا کاملا عوض شده چطور میتواند در برابر این همه دعا بی تفاوت باشد. من الان چه کار کنم. ناامیدی مرا افسرده کرد. این حقّ من نیست. پس خدا کجاست؟

متن پاسخ:
با عرض سلام خدمت شما کاربر گرامی
برای پاسخ به این دغدغهی ذهنی بایستی از چند پنجرهی متفاوت حقیقت را نگاه کنیم:
۱- مفهوم استجابت دعا:
* آن چه از گنجینهی روایات گوهربار اهلبیت علیهم السّلام به دست می آید حکایت از آن دارد که تصور ما از"استجابت" نبایستی تنها در رسیدن به آن چه میخواهیم خلاصه شود.
امام سجاد علیه السّلام میفرمایند: دعای مؤمن یکی از سه فایده را دارد؛ برای او ذخیره می گردد؛ یا در دنیا برآورده می شود؛ یا بلایی را که می خواست در دنیا به او برسد از وی دور می کند. (تحت العقول/ صفحه ۲۰۲)
در حدیث دیگری از امام صادق علیه السّلام نقل شده که فرمودند:
روز قیامت خداوند متعال می فرماید: ای بنده من! مرا خواندی و اجابتت را به تأخیر انداختم؛ اکنون ثواب و پاداش تو چنین و چنان خواهد بود؛ پس مؤمن آرزو می کند که کاش هیچ دعایی از او در دنیا اجابت نمی شد؛ برای ثواب و پاداش نیکی که می بیند. (تفسیر نمونه جلد ۱۱/صفحه ۱۰۱/پاورقی)
۲- صبر بر امتحان و ابتلای الهی و جایگاه صابران:
یکی از عظیمترین حقایقی که در دنیا اولیای الهی و بندگان را در بر گرفته ابتلائاتی است که خداوند حکیم و مهربان برایشان در نظر میگیرد؛ حکایت غم بار آنچه پس از شهادت پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله بر آل بیت مظلوم ایشان اتفاق افتاد و همچنین در مورد یکایک گلهای باغستان رسول صلّی الله علیه و آله و دوستداران و یاوران ایشان شاهدی بر این حقیقت است؛ اما با سیر در قرآن کریم و روایات مییابیم که تا چه اندازه مقام آن که صبر را پیشه ی خود میسازند بلند و گرانقدر است. عباراتی نظیر:(....وبشر الصابرین...)
به صراحت گویای این مرتبه و مقام والاست.
۳- یکی دیگر از نقاطی که گاه و بیگاه به آن توجهی نمی کنیم این است که نکند ناخواسته، هیزم به خانه ی وجودم آوردم و با کردار خود آن را افروخته و پر و بال پروازم را سوزانده ام؟! و راه را برای استجابت بسته ام... پس بیایم با خُنکای آبشار استغفار، آتش اعمالم را به گلستان ابراهیمی مبدل سازم؛ به این گونه دریچههای آسمان را رو به خود بگشایم و استغفار مدام را عطر دهان خود میکنم.
۴- خداوند بهترین مونس و یاری ست که می داند بنده ی خویش به چه چیز نیاز دارد؛ مثل من همانند همان کودکی است که گاه برای آنچه برایم ضرر دارد چقدر بیتابی میکنم و گریه سر میدهم اما پدر و مادر مهربان و دانا از روی مِهر و حکمت خود مرا منع می کنند.
۵- آیا همیشه و هرگاه ریسمان امید خود را بریده از هر کوی و برزن و خیمهای به در خانهی خداوند و اهلبیت علیهم السّلام گره زدهام؟! یا شاید گمان کردهام که نکند در را به رویم باز نکنند و دوباره به غیر، امید بستهام!!!
همیشه بدانم که بایستی امیدم را از همه جا منقطع کنم و به خداوند مهربان و اولیای عزیز و گرانقدرش و در این زمان، امام عصر ارواحناه فداه امید بندم و کار را به ایشان واگذارم...
۶- برای حوائجم به مولای مهربان پرده نشین عجّل الله تعالی فرجه توسل کرده و برای رسیدن ظهور و گشایش امر ایشان به درگاه خداوند التماس و عجز و لابه کنم؛ و بدانم از برکت دعای فرج، خود نیز زیر بارش رحمت قرار خواهم گرفت...
خدانگهدار

|
تاریخ درج: 01/03/1395 | کد مطلب: 9 | تعداد نظرات: 0 | تعداد بازدید: 1357