حکایتی از بحارالانوار
به نام خداوند همه مِهر مِهر وَرز
اهمیت توجه به خانواده
مردی از انصار در مدینه زندگی میکرد. این مرد در طول زندگی ثروت کافی داشت و زندگی راحتی را میگذراند. هنگامی که مهاجران به شهر آمدند مقداری از ثروتش را با مهاجران تقسیم کرد ولی هنوز آن قدر زمین و غلام داشت که زندگی راحتی را برای خود و فرزندانش فراهم کند.
سالها گذشت و مرد در بستر بیماری افتاد و طبیبان از مداوای او عاجز ماندند. مرد که مرگ را در یک قدمی خویش میدید از فردای قیامتِ خود نگران شد.
تصمیم گرفت تمامی اموال خود را در راه خدا انفاق کند. زمینهای خود را فروخت و پول آن را بین فقرا تقسیم کرد و تمام دارایی خود را بخشید و در آخر شش غلام خود را که سالها به او خدمت کرده بودند را پیش از مرگ آزاد کرد.

فردای آن روز مرد از دنیا رفت و مسلمانان جمع شده و او را به خاک سپردند ولی چون مرد تمام اموال خود را قبل از مرگ بخشیده بود برای معاش کودکانش چیزی باقی نمانده بود و همسر و کودکان مرد حتی برای گذراندن شب اول نیز به کمک مردم و همسایهها محتاج شدند.
این قضیه را به اطلاع حضرت محمد صلّی الله علیه و آله وسلم رساندند و از حضرت کسب تکلیف کردند. پیامبر صلّی الله علیه و آله نخست دستور دادند که به حال آن خانوادهی عزادار و نیازمند رسیدگی شود و سپس پرسیدند: «با جنازهی این مرد چه کردید؟»
اصحاب جواب دادند: «وسایل کفن و دفنش را محیا کرده و در فلان قبرستان به خاک سپردیم.»
رسول اکرم صلّی الله علیه و آله وسلم فرمودند: «به خدا سوگند اگر قبلا میدانستم نمیگذاشتم او را در قبرستان مسلمانان دفن کنید.»
اصحاب تعجب کرده و علت را جویا شدند. پیامبر صلّی الله علیه و آله وسلم توضیح فرمودند: «زیرا او مال خود را بدون توجه به کودکان و فرزندانش از دست داده و فراموش کرده که مسئول این کودکان میباشد و وظیفه دارد به فکر همسرش باشد. آن گاه اموالش را انفاق کرده و فرزندانش را مانند گدایان در میان مردم رها کرده است تا مردم غریبه به ایشان کمک کنند.»
پی نوشت: بحار الانوار - علامه مجلسی- جلد ۱۰۳ صفحه ۱۹۷

|
تاریخ درج: 14/11/1395 | کد مطلب: 3 | تعداد نظرات: 0 | تعداد بازدید: 1540